گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه امام حسین
جلد دوم
فصل سوم : فضیلت های ویژه امام حسین علیه السلام


3 / 1زیور آسمان ها و زمین ، چراغ هدایت و کشتی نجات

اشاره

10.عنه علیه السلام :عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش ، از امام حسین علیه السلام -: بر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در آمدم ، در حالی که اُبَیّ بن کعب ، نزد ایشان بود . پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود : «آفرین بر تو ، ای ابو عبد اللّه ، ای زیور آسمان ها و زمین ها!» .

اُبَی به پیامبر صلی الله علیه و آله گفت : ای پیامبر خدا ! چگونه کسی غیر از تو ، زیور آسمان ها و زمین ها می شود؟!

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «ای اُبَی ! سوگند به کسی که مرا به حق به پیامبری بر انگیخت ، حسین بن علی ، در آسمان، بزرگ تر شمرده می شود تا در زمین ، و در سمت راست عرش خدای عز و جل نوشته شده است : او چراغ هدایت ، کشتی نجات ، پیشوای خیر و برکت و عزّت و افتخار و دانش و سرمایه است » . .




سخنی در باره حدیثی مشهور

پیامبر صلی الله علیه و آله در حدیثی مشهور که به ایشان نسبت داده شده ، فرموده است : إنَّ الحُسَینَ مِصباحُ الهُدی وسَفینَهُ النَّجاهِ . حسین ، چراغ هدایت و کشتی نجات است . مضمون این حدیث ، در منابع معتبر روایی آمده است ؛ امّا نه با این الفاظ . برای روشن شدن مطلب، لازم است تفاوت نقل های این روایت در منابع مختلف روایی ، مورد تأمّل قرار گیرد . بر اساس اسناد موجود، شیخ المحدّثین صدوق رحمه الله (م 381 ق) ، نخستین کسی است که مضمون این حدیث را در کتاب های کمال الدین و عیون أخبار الرضا علیه السلام ، به ترتیب ، بدین گونه آورده است که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، ضمن گفتگویی با اُبیّ بن کعب ، در توصیف امام حسین علیه السلام فرموده است : ... مَکتوبٌ عَن یَمینِ العَرشِ : مِصباحٌ هادٍ وسَفینَهُ نَجاهٍ . (1) در سمت راست عرش ، نوشته شده است [که او] : «چراغ هدایتگر و کشتی نجات است» . ... مَکتوبٌ عَن یَمینِ عَرشِ اللّهِ عز و جل : مِصباحُ هُدیً وسَفینَهُ نَجاهٍ . (2) در سمت راست عرش خدای عز و جل نوشته شده است [که او] : «چراغ هدایت و کشتی نجات است» .



1- .ر. ک: ص 88 ح 443.
2- .ر. ک: ص 72 ح 428.



پس از شیخ صدوق ، طَبرِسی رحمه الله (م 468 ق) در کتاب إعلام الوری ، این گونه آورده است : ... لَمَکتوبٌ عَلی یَمینِ عَرشِ اللّهِ : مِصباحٌ هادٍ وسَفینَهُ نَجاهٍ . (1) بر سمت راست عرش خدا نوشته شده : «چراغ هدایتگر و کشتی نجات» . پس از وی ، علی بن یونس عاملی (م 877 ق) در کتاب الصراط المستقیم ، این متن را چنین گزارش کرده است : ... وإنَّهُ مَکتوبٌ عَن یَمینِ العَرشِ : وإنَّهُ مِصباحُ هُدًی وسَفینَهُ نَجاهٍ . (2) بر سمت راست عرش ، نوشته شده: «و او چراغ هدایت و کشتی نجات است» . نخستین کتابی که این متن مشهور در آن آمده ، کتاب المنتخب طُرَیحی (م 1085 ق) است که ضمن نقل جریان دیدار اُبَیّ بن کعب با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، آورده است : ... وَاسمُهُ مَکتوبٌ عَن یَمینِ العَرشِ : إنَّ الحُسَینَ مِصباحُ الهُدی وسَفینَهُ النَّجاهِ . (3) نام او بر سمت راست عرش ، نوشته شده است : «همانا حسین ، چراغ هدایت و کشتی نجات است» . پس از المنتخب طریحی ، در منابع دیگری مانند مدینه المعاجز (4) نیز این متن دیده می شود که ظاهرا از همان المنتخب گرفته باشند . به نظر می رسد که متن المنتخب طریحی و کتاب های پس از آن، حدیث را نقل به معنا کرده اند . گفتنی است که المنتخب طریحی ، از منابع غیر معتبر است ؛ لیکن به دلیل روان تر بودن عبارت نقل شده در آن ، حدیث ، بدین شکل ، مشهور گردیده است . به هر حال ، چون این حدیث ، نقل به معناست و مضمون آن در منابع معتبر آمده است ، ایرادی ندارد .



1- .إعلام الوری : ج 2 ص 186 .
2- .الصراط المستقیم : ج 2 ص 161 .
3- .المنتخب ، طریحی: ص 197 .
4- .مدینه المعاجز : ج 4 ص 51 .



3 / 2أحَبُّ النّاسِ إلی أهلِ السَّماءِ9.عنه علیه السلام :المناقب لابن شهرآشوب عن الرضا عن آبائه علیهم السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : مَن أحَبَّ أن یَنظُرَ إلی أحَبِّ أهلِ الأَرضِ إلی أهلِ السَّماءِ ، فَلیَنظُر إلَی الحُسَینِ . (1)8.الإمام علیّ علیه السلام :الطبقات الکبری (الطبقه الخامسه من الصحابه) عن العیزار بن حریث :بَینَما عَمرُو بنُ العاصِ جالِسٌ فِی ظِلِّ الکَعبَهِ ، إذ رَأَی الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام مُقبِلاً ، فَقالَ : هذا أحَبُّ أهلِ الأَرضِ إلی أهلِ السَّماءِ الیَومَ . (2)7.عنه صلی الله علیه و آله :اُسد الغابه عن إسماعیل بن رجاء عن أبیه :کُنتُ فی مَسجِدِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی حَلقَهٍ فیها أبو سَعیدٍ الخُدرِیُّ وعَبدُ اللّهِ بنُ عَمرٍو ، فَمَرَّ بِنا حُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام ، فَسَلَّمَ ، فَرَدَّ القَومُ السَّلامَ ، فَسَکَتَ عَبدُ اللّهِ حَتّی [ إذا ] (3) فَرَغوا رَفَعَ صَوتَهُ وقالَ : وعَلَیکَ السَّلامُ ورَحمَهُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ ، ثُمَّ أقبَلَ عَلَی القَومِ ، فَقالَ : ألا اُخبِرُکُم بِأَحَبِّ أهلِ الأَرضِ إلی أهلِ السَّماءِ؟ قالوا : بَلی . قالَ : هُوَ هذَا الماشی ، ما کَلَّمَنی کَلِمَهً مُنذُ لَیالی صِفّینَ ، ولَأَن یَرضی عَنّی أحَبُّ إلَیَّ مِن أن یَکونَ لی حُمرُ النَّعَمِ .

قالَ أبو سَعیدٍ : ألا تَعتَذِرُ إلَیهِ؟ قالَ : بَلی ، قالَ : فَتَواعَدا أن یَغدُوا إلَیهِ .

قالَ : فَغَدَوتُ مَعَهُما ، فَاستَأذَنَ أبو سَعیدٍ ، فَأَذِنَ لَهُ ، فَدَخَلَ ، ثُمَّ استَأذَنَ عَبدُ اللّهِ ، فَلَم یَزَل بِهِ حَتّی أذِنَ لَهُ . فَلَمّا دَخَلَ قالَ أبو سَعیدٍ : یَابنَ رَسولِ اللّهِ ، إنَّکَ لَمّا مَرَرتَ بِنا أمسِ ، فَأَخبَرَهُ بِالَّذی کانَ مِن قَولِ عَبدِ اللّهِ بنِ عَمرٍو .

فَقالَ حُسَینٌ علیه السلام : أعَلِمتَ یا عَبدَ اللّهِ أنّی أحَبُّ أهلِ الأَرضِ إلی أهلِ السَّماءِ؟

قالَ : إی ورَبِّ الکَعبَهِ . قالَ : فَما حَمَلَکَ عَلی أن قاتَلتَنی وأبی یَومَ صِفّینَ؟ فَوَاللّهِ ، لَأَبی کانَ خَیرا مِنّی . قالَ : أجَل . (4) .

1- .المناقب لابن شهر آشوب : ج 4 ص 73 ، بحارالأنوار : ج 43 ص 297 ح 59 .
2- .الطبقات الکبری (الطبقه الخامسه من الصحابه) : ج 1 ص 395 الرقم 364 ، تهذیب الکمال : ج 6 ص 406 ، الإصابه : ج 2 ص 69 وفیه « عبداللّه بن عمرو بن العاص » بدل « عمرو بن العاص » ، سیر أعلام النبلاء : ج 3 ص 285 ، تاریخ دمشق : ج 14 ص 179 ، المصنّف لابن أبی شیبه : ج 7 ص 269 الرقم 117 عن الولید بن العیزار نحوه .
3- .ما بین المعقوفین أثبتناه من تاریخ دمشق .
4- .اُسد الغابه : ج 3 ص 347 ، تاریخ دمشق : ج 31 ص 275 ، المعجم الأوسط : ج 4 ص 181 ح 3917 نحوه ، کنزالعمّال : ج 11 ص 343 ح 31695 ؛ شرح الأخبار : ج 1 ص 145 ح 84 ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 4 ص 73 عن إسماعیل بن رجاء وعمرو بن شعیب وکلاهما نحوه .



3 / 2محبوب ترینِ مردم نزد آسمانیان

6.عنه صلی الله علیه و آله ( مِمّا رَأی فی لَیلَهِ المِعراجِ مَکتوبا عَلی بَ ) المناقب ، ابن شهرآشوب به نقل از امام رضا ، از پدرانش علیهم السلام ، از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله : هر کس دوست دارد به کسی بنگرد که محبوب ترینِ زمینیان نزد آسمانیان است ، به حسین بنگرد .5.عنه صلی الله علیه و آله :الطبقات الکبری (الطبقه الخامسه من الصحابه) به نقل از عیزار بن حریث : عمرو بن عاص ، در سایه کعبه نشسته بود که دید حسین بن علی علیه السلام پیش می آید . گفت : این شخص ، در این روزگار ، محبوب ترینِ زمینیان نزد آسمانیان است . (1)4.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :اُسد الغابه به نقل از اسماعیل بن رجاء ، از پدرش : در مسجد پیامبر خدا ، در حلقه ای بودم که ابو سعید خُدری و عبد اللّه بن عمرو ، نشسته بودند . حسین بن علی علیه السلام از کنار ما گذشت و سلام داد . آنان جواب سلامش را دادند ؛ امّا عبد اللّه ساکت شد تا آنان فارغ شدند و سپس با صدای بلند گفت : و بر تو سلام و رحمت و برکات خدا باد ! آن گاه به سوی آنان رو کرد و گفت : آیا به شما از محبوب ترینِ اهل زمین نزد اهل آسمان ، خبر ندهم؟

گفتند : چرا .

گفت : همین کسی که گذشت . از شب های پیکار صفّین تاکنون ، کلمه ای با من سخن نگفته است و اگر او از من راضی شود ، خوش تر دارم تا شتران سرخ مو داشته باشم .

ابو سعید گفت : نمی خواهی از او پوزش بخواهی؟

گفت : چرا .

وعده گذاشتند که صبح ، نزد حسین علیه السلام بروند . صبح من هم با آن دو رفتم . ابو سعید ، اجازه ورود خواست و حسین علیه السلام اجازه داد . او داخل شد و سپس عبد اللّه [چند بار] اجازه ورود خواست تا حسین علیه السلام به او اجازه داد . وقتی عبد اللّه داخل شد ، ابو سعید گفت : «ای فرزند پیامبر خدا ! هنگامی که تو دیروز از کنار ما گذشتی [ ...]» و ماجرای سخنان عبد اللّه بن عمرو را بازگو کرد .

حسین علیه السلام فرمود : «ای عبد اللّه ! می دانی که من ، محبوب ترینِ زمینیان نزد آسمانیان هستم ؟» .

عبد اللّه گفت : به خدای کعبه سوگند ، آری !

فرمود : «پس چه چیزْ تو را به جنگ با من و پدرم در جنگ صفّین وا داشت ؟ به خدا سوگند ، پدرم از من بهتر بود» .

عبد اللّه گفت : آری . چنین است . .

1- .در الإصابه ، به جای عمرو بن عاص ، عبد اللّه بن عمرو بن عاص آمده است .



3 / 3دُعاءُ النَّبِیِّ صلّی الله علیه و آله لِمُحِبّیهِ3.الإمام الکاظم علیه السلام :معرفه علوم الحدیث عن أبی هریره :کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَأخُذُ بِیَدِ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام ، فَیَرفَعُهُ عَلی باطِنِ قَدَمَیهِ ، فَیَقولُ : حُزُقَّهٌ حُزُقَّهْ ، تَرَقَّ عَینَ بَقَّهْ (1) ، اللّهُمَّ إنّی اُحِبُّهُ فَأَحِبَّهُ ، وأحِبَّ مَن یُحِبُّهُ . (2)2.الإمام علیّ علیه السلام :تاریخ دمشق عن أبی هریره :کُنتُ مَعَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی سوقٍ مِن أسواقِ المَدینَهِ ، فَانصَرَفَ وَانصَرَفتُ مَعَهُ ، فَقالَ : اُدعُ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ ، فَجاءَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام یَمشی ، فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله بِیَدِهِ (3) هکَذا ، فَقالَ الحُسَینُ بِیَدِهِ هکَذا ، فَالتَزَمَهُ ، فَقالَ : اللّهُمَّ إنّی اُحِبُّهُ فَأَحِبَّهُ ، وأحِبَّ مَن یُحِبُّهُ . (4) .

1- .الحُزُقَّه : الضعیف المتقارب الخطو من ضعفه ... ذکرها علی سبیل المداعبه والتأنیس له . وتَرَقَّ : بمعنی اِصعد ، وعینَ بَقّه : کنایه عن صغر العین (النهایه : ج 1 ص 378 «حزق») .
2- .معرفه علوم الحدیث : ص 89 ، المعجم الکبیر : ج 3 ص 49 ح 2652 ، المناقب لابن المغازلی : ص 371 ح 418 ؛ کفایه الأثر : ص 81 کلّها نحوه ، بحارالأنوار : ج 36 ص 313 ح 158 .
3- .قالَ بیده : العرب تجعل القول عباره عن جمیع الأفعال ، وتُطلقه علی غیر الکلام واللسان ، فتقول : قال بیده ؛ أی أخذ ، وقال برجله ؛ أی مشی ، وقالَ بثوبه ؛ أی رفعه ، وکلّ ذلک علی المجاز والاتّساع . ویقال : قال بمعنی أقبل ، وبمعنی مال . . . وغیر ذلک (النهایه : ج4 ص124 «قول») .
4- .تاریخ دمشق : ج 14 ص 154 ح 3474 .



3 / 3دعای پیامبر صلّی الله علیه و آله در حقّ دوستدارانش

1.رسول اللّه صلی الله علیه و آله ( لَمّا سُئِلَ عَن صُحُفِ إبراهیمَ علیه السلام ) معرفه علوم الحدیث به نقل از ابو هُرَیره : پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، دست حسین بن علی علیه السلام را می گرفت و او را بر کف پایش بلند می کرد و می فرمود : «کوچولو ، ای کوچولو ! بالا بیا ، چشم کوچولو . خدایا! من ، بی تردید ، او را دوست دارم . پس تو نیز او و دوستدار او را دوست بدار» .قال محمد بن أبی قره نقلاً من کتاب أبی جعفر محمد بتاریخ دمشق به نقل از ابو هُرَیره : با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در بازاری از بازارهای مدینه بودم . ایشان ، باز گشت و من نیز با ایشان باز گشتم . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «حسین بن علی را فرا بخوان» [و من ، فرا خواندم] . همین که حسین بن علی آمد ، پیامبر صلی الله علیه و آله دستش را دراز کرد و حسین علیه السلام هم چنین کرد . آن گاه ، پیامبر صلی الله علیه و آله او را در آغوش گرفت و گفت : «خدایا ! من ، او را دوست دارم . تو نیز او و دوستدارش را دوست بدار» . .




المستدرک علی الصحیحین عن أبی هریره :ما رَأَیتُ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام إلّا فاضَت عَینی دُموعا ، وذاکَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله خَرَجَ یَومَا ، فَوَجَدَنی فِی المَسجِدِ ، فَأَخَذَ بِیَدی وَاتَّکَأَ عَلَیَّ ، فَانطَلَقتُ مَعَهُ حَتّی جاءَ سوقَ بَنی قَینُقاعَ . (1)

قالَ : وما کَلَّمَنی ، فَطافَ ونَظَرَ ، ثُمَّ رَجَعَ ورَجَعتُ مَعَهُ ، فَجَلَسَ فِی المَسجِدِ وَاحتَبی .

وقالَ لی : اُدعُ لی لَکاعَ (2) ، فَأَتی حُسَینٌ علیه السلام یَشتَدُّ حَتّی وَقَعَ فی حِجرِهِ ، ثُمَّ أدخَلَ یَدَهُ فی لِحیَهِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَجَعَلَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَفتَحُ فَمَ الحُسَینِ علیه السلام ، فَیُدخِلُ فاهُ فی فیهِ ، ویَقولُ : اللّهُمَّ إنّی اُحِبُّهُ فَأَحِبَّهُ . (3)فضائل الصحابه لابن حنبل عن یعلی العامری عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله :اللّهُمَّ أحِبَّ مَن أحَبَّ حُسَینا . (4)راجع : ص 52 (الفصل الثانی / دعاء النبیّ صلی الله علیه و آله لمن أحبّهما وعلی من أبغضهما) .

3 / 4تَفدِیَتُهُ بِإِبراهیمَ ابنِ النَّبِیِّ صلّی الله علیه و آلهتاریخ بغداد عن أبی العبّاس :کُنتُ عِندَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله وعَلی فَخِذِهِ الأَیسَرِ ابنُهُ إبراهیمُ ، وعَلی فَخِذِهِ الأَیمَنِ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام ، تارَهً یُقَبِّلُ هذا ، وتارَهً یُقَبِّلُ هذا ، إذ هَبَطَ عَلَیهِ جِبریلُ علیه السلام بِوَحیٍ مِن رَبِّ العالَمینَ .

فَلَمّا سُرِیَ عَنهُ قالَ : أتانی جِبریلُ مِن رَبّی ، فَقالَ لی : یا مُحَمَّدُ! إنَّ رَبَّکَ یَقرَأُ عَلَیکَ السَّلامَ ، وَیَقولُ لَکَ : لَستُ أجمَعُهُما لَکَ ، فَافدِ أحَدَهُما بِصاحِبِهِ ، فَنَظَرَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله إلی إبراهیمَ فَبَکی ، ونَظَرَ إلَی الحُسَینِ فَبَکی .

ثُمَّ قالَ : إنَّ إبراهیمَ . . . ، مَتی ماتَ لَم یَحزَن عَلَیهِ غَیری ، واُمُّ الحُسَینِ فاطِمَهُ ، وأبوهُ عَلِیٌّ ابنُ عَمّی لَحمی ودَمی ، ومَتی ماتَ حَزِنَت ابنَتی ، وحَزِنَ ابنُ عَمّی ، وحَزِنتُ أنَا عَلَیهِ ، وأنَا اُوثِرُ حُزنی عَلی حُزنِهِما ، یا جِبریلُ تَقبِضُ إبراهیمَ ، فَدَیتُهُ بِإِبراهیمَ ، قالَ : فَقُبِضَ بَعدَ ثَلاثٍ .

فَکانَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله إذا رَأَی الحُسَینَ علیه السلام مُقبِلاً قَبَّلَهُ ، وضَمَّهُ إلی صَدرِهِ ، ورَشَفَ (5) ثَنایاهُ ، وقالَ : فُدیتُ مَن فَدَیتُهُ بِابنی إبراهیمَ . (6) .

1- .بنو قینقاع : هم بطن من بطون یهود المدینه (النهایه : ج 4 ص 136 ذیل مادّه «قین») .
2- .لُکَع : یقال للصبیّ الصغیر ، وفی حدیث أبی هریره : أثمَّ لُکع ؟ یعنی الحسن أو الحسین علیهماالسلام(الصحاح : ج 3 ص 1280 «لکع») .
3- .المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 196 ح 4823 ، الأدب المفرد: ص 345 ح 1183 ، تاریخ دمشق : ج 13 ص 193 ح 3158 وفیهما «حسن» بدل « حسین » .
4- .فضائل الصحابه لابن حنبل : ج 2 ص 772 ح 1361 .
5- .الرشف : المصّ . وقد رشفه یرشُفه ویرشِفه ، وارتشفه ، أی امتصّه (الصحاح : ج 4 ص 1364 «رشف») .
6- .تاریخ بغداد : ج2 ص204 ، تاریخ دمشق : ج52 ص324 ح11042 ؛ الطرائف : ص202 ح 289 ، مثیر الأحزان : ص21 ، المناقب لابن شهر آشوب : ج4 ص81 کلّها عن ابن عبّاس ، عوالی اللآلی : ج4 ص 92 ح127 نحوه ، بحارالأنوار : ج43 ص261 ح2 وراجع : إثبات الوصیّه : ص175 .



المستدرک علی الصحیحین به نقل از ابو هُرَیره : هیچ گاه حسین بن علی علیه السلام را ندیدم ، جز آن که اشک چشمم سرازیر شد ، از آن رو که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، روزی بیرون آمد و مرا در مسجد یافت و دستم را گرفت و به من تکیه کرد و با هم به بازار بنی قَینُقاع (1) رفتیم . بی آن که با من گفتگو کند ، چرخید و نگریست و سپس با هم باز گشتیم و در مسجد به حالت چُمباتمه نشست و به من فرمود : «کودک خردسال را برایم فرا بخوان» .

حسین علیه السلام شتابان آمد و در دامانش نشست و دست در محاسن پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بُرد . پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نیز دهان حسین علیه السلام را می گشود و دهانش را در دهان او می کرد و می گفت : «خدایا ! من ، او را دوست دارم . تو نیز او را دوست بدار» .فضائل الصحابه ، ابن حنبل به نقل از یَعلی عامری ، از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله : خدایا! هر کس را که حسین را دوست می دارد ، دوست بدار .ر . ک : ص 53 (فصل دوم / دعای پیامبر صلی الله علیه و آله برای دوستدار آن دو و نفرین ایشان بر دشمن آن دو) .

3 / 4پیامبر صلّی الله علیه و آله پسرش را فدای امام حسین علیه السلام کرد

تاریخ بغداد به نقل از ابو العبّاس : نزد پیامبر صلی الله علیه و آله بودم و پسرش ابراهیم علیه السلام بر روی ران چپش و حسین بن علی علیه السلام بر روی ران راستش بود . گاه این را و گاه آن را می بوسید که جبرئیل علیه السلام بر او فرود آمد و از سوی پروردگار جهانیان ، وحی آورد . چون وحی تمام شد ، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «جبرئیل ، از سوی پروردگارم آمد و به من گفت : ای محمّد ! خدایت به تو سلام می رساند و می فرماید : هر دو را برای تو گِرد نمی آورم . یکی را فدای دیگری کن » .

پیامبر صلی الله علیه و آله به ابراهیم علیه السلام نگریست و گریست ، و به حسین علیه السلام نگریست و گریست .

سپس فرمود : «ابراهیم . . . ، اگر بمیرد ، جز من ، کسی بر او ماتم نمی گیرد ؛ ولی مادر حسین ، فاطمه است و پدرش علی ، پسر عمویم که گوشت و خون من است . اگر حسین بمیرد ، دخترم ، پسر عمویم و خود من نیز بر او اندوهگین می شویم و من ، اندوه خود را بر اندوه آنها مقدّم می دارم . ای جبرئیل ! ابراهیم را بگیر که من ، او را فدای حسین کردم» .

ابراهیم علیه السلام پس از سه روز ، قبض روح شد . پیامبر صلی الله علیه و آله هر گاه حسین علیه السلام را می دید که پیش می آید ، او را می بوسید و به سینه اش می چسباند و دندان های جلویش را می مکید و می فرمود : «فدای کسی شوم که پسرم ابراهیم را فدایش کردم !» . .

1- .بنی قَینُقاع ، از شاخه های یهود مدینه است .



3 / 5تَقبیلُ النَّبِیِّ صلّی الله علیه و آله جَبینَهُ وفاهُکفایه الأثر عن سلمان الفارسی :دَخَلتُ عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله وإذَا الحُسَینُ علیه السلام عَلی فَخِذِهِ ، وَهُوَ یُقَبِّلُ جَبینَهُ ، ویَلثِمُ فاهُ (1) . (2) .

1- .لثِمتُ فاها : إذا قبّلتها (الصحاح : ج 5 ص 2027 «لثم») .
2- .کفایه الأثر : ص 46 .



3 / 5پیامبر صلّی الله علیه و آله پیشانی و دهان امام حسین علیه السلام را می بوسید

کفایه الأثر به نقل از سلمان فارسی : بر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در آمدم . دیدم حسین بن علی علیه السلام بر روی ران اوست و پیامبر صلی الله علیه و آله پیشانی او را می بوسد و دهانش را بر دهان او نهاده و می بوسد . .




تاریخ الطبری عن أبی برزه الأسلمی فی مَجلِسِ یَزیدَ لَمّا رَآهُ یَنکُتُ بِقَضیبٍ ثَغرَ الحُسَینِ علیه السلام : أتَنکُتُ بِقَضیبِکَ فی ثَغرِ الحُسَینِ ؟! أما لَقَد أخَذَ قَضیبُکَ مِن ثَغرِهِ مَأخَذا ، لَرُبَّما رَأَیتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَرشُفُهُ . (1)تهذیب الکمال عن أبی برزه أیضا: اِرفَع قَضیبَکَ ، فَوَاللّهِ لَرُبَّما رَأَیتُ فاهَ رَسولِ اللّهِ عَلی فیهِ یَلثِمُهُ. (2)الإرشاد عن زید بن أرقم فی مَجلِسِ ابنِ زِیادٍ وهُوَ یَضرِبُ ثَنایا أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام بِقَضیبٍ فی یَدِهِ : اِرفَع قَضیبَکَ عَن هاتَینِ الشَّفَتَینِ ، فَوَاللّهِ الَّذی لا إلهَ غَیرُهُ ، لَقَد رَأَیتُ شَفَتَی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَلَیهِما ما لا اُحصیهَ کَثرَهً یُقَبِّلُهُما (3) . (4)تاریخ الطبری عن زید بن أرقم أیضا : اُعلُ (5) بِهذَا القَضیبِ عَن هاتَینِ الثَّنِیَّتَینِ ، فَوَالَّذی لا إلهَ غَیرُهُ ، لَقَد رَأَیتُ شَفَتَی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَلی هاتَینِ الشَّفَتَینِ یُقَبِّلُهُما . (6)راجع : ج 8 ص 144 (القسم التاسع / الفصل السادس / احتجاج زید ابن ارقم علی ابن زیاد) و ص 288 (الفصل السابع / احتجاج أبی برزه علی یزید) .

.

1- .تاریخ الطبری : ج 5 ص 465 ، البدایه والنهایه : ج 8 ص 192 نحوه .
2- .تهذیب الکمال : ج 6 ص 429 وراجع : الفتوح : ج 5 ص 129 والملهوف : ص 214 ومثیر الأحزان : ص 100 .
3- .فی المصدر: «تُقَبِّلُهُما» والتصویب من بحارالأنوار و کشف الغمه .
4- .الإرشاد : ج 2 ص 114 ، کشف الغمّه : ج 2 ص 275 ، إعلام الوری : ج 1 ص 471 ، بحار الأنوار : ج 45 ص 116 .
5- .اُعْلُ : أی تَنحَّ (النهایه : ج 3 ص 294 «علا») .
6- .تاریخ الطبری : ج 5 ص 456 ، أنساب الأشراف : ج 3 ص 412 وراجع : تاریخ دمشق : ج 14 ص 189 والأخبار الطوال : ص 260 .



تاریخ الطبری به نقل از ابو بَرْزه اَسلَمی ، در مجلس یزید ، هنگامی که دید با چوب دستی بر دندان های امام حسین علیه السلام می کوبد : آیا با چوب دستی ات بر دندان های حسین می کوبی؟ آگاه باش که چوب دستی ات بر جایی از دندان هایش می کوبد که بسیار دیدم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، آن جا را می مکد .تهذیب الکمال به نقل از ابو بَرْزه در مجلس یزید ... : چوب دستی ات را کنار بکش که به خدا سوگند ، بسیار دیدم که پیامبر خدا ، دهان بر دهان او نهاده و آن را می بوسد !الإرشاد به نقل از زید بن ارقم ، در مجلس ابن زیاد ، هنگامی که وی با چوب دستی اش بر دندان های پیشین امام حسین علیه السلام می زد : چوب دستی ات را از این دو لب بردار ، که سوگند به خدایی که جز او خدایی نیست ، بارها و بارها که شماره نمی توانم کرد ، دیدم که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، دو لب خود را بر آنها نهاده و می بوسد !تاریخ الطبری به نقل از زید بن ارقم ، در مجلس ابن زیاد... : این چوب دستی ات را از این دو دندان پیشین ، دور بدار ، که سوگند به خدایی که جز او خدایی نیست ، دو لب پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را بر این دو لب دیدم ، که آنها را می بوسید !ر . ک : ج 8 ص 145 (بخش نهم / فصل ششم / احتجاج زید بن ارقم با ابن زیاد) و ص 289 (فصل هفتم / احتجاج ابو برزه با یزید) .






3 / 6لَهُ مَعرِفَهٌ مَکتومَهٌ فی قَلبِ المُؤمِنِ522.الإمام الصادق علیه السلام :الخرائج والجرائح عن المقداد بن الأسود عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّ لِلحُسَینِ فی بَواطِنِ المُؤمِنینَ مَعرِفَهً مَکتومَهً . (1)راجع : ص 210 (القسم الثالث / الفصل الثانی : تنصیص النبیّ صلی الله علیه و آله علی إمامته وإمامه ولده) وص 248 (الفصل الثالث : تنصیص الأئمّه علیهم السلام علی إمامته) .

.

1- .الخرائج والجرائح : ج 2 ص 842 ح 60 ، بحارالأنوار : ج 43 ص 272 ح 39 .



3 / 6شناخت نهانی مؤمن نسبت به امام حسین علیه السلام

521.عنه صلی الله علیه و آله ( فی بَیانِ حُقوقِ الجارِ ) الخرائج و الجرائح به نقل از مقداد بن اسود ، از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله : به راستی در دل های مؤمنان ، شناختی نهانی نسبت به حسین ، هست.ر . ک : ص 211 (بخش سوم / فصل دوم : تصریح پیامبر صلی الله علیه و آله به امامت امام حسین علیه السلام و فرزندانش) و ص 249 (فصل سوم : تصریح امامان علیهم السلام به امامت حسین علیه السلام ) .

.




الفَصْلُ الرَّابِعُ : مَکارِمُ أخلاقِهِ4 / 1عِزَّهُ النَّفسِ520.عنه صلی الله علیه و آله :کمال الدین بإسناده عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله :وَالَّذی بَعَثَنی بِالحَقِّ نَبِیّا ، إنَّ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ فِی السَّماءِ أکبَرُ مِنهُ فِی الأَرضِ ؛ فَإِنَّهُ مَکتوبٌ عَن یَمینِ العَرشِ : مِصباحٌ هادٍ ، وسَفینَهُ نَجاهٍ ، وإمامٌ غَیرُ وَهِنٍ (1) ، وعِزٌّ وفَخرٌ ، وبَحرُ عِلمٍ ، وذُخرٌ . (2)519.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :کامل الزیارات عن معمر بن خلّاد عن أبی الحسن الرضا علیه السلام :بَینَمَا الحُسَینُ علیه السلام یَسیرُ فی جَوفِ اللَّیلِ وهُوَ مُتَوَجِّهٌ إلَی العِراقِ ، وإذا بِرَجُلٍ یَرتَجِزُ وَیَقولُ :


یا ناقَتی لا تَذعَری مِن زَجرِوشَمِّری قَبلَ طُلوعِ الفَجرِ بِخَیرِ رُکبانٍ وخَیرِ سَفرِحَتّی تَحَلِّی بِکَریمِ القَدرِ بِماجِدِ الجَدِّ رَحیبِ الصَّدرِأثابَهُ اللّهُ لِخَیرِ أمرِ ثَمَّهَ أبقاهُ بَقاءَ الدَّهرِ


فَقالَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام :


سَأَمضی وما بِالمَوتِ عارٌ عَلَی الفَتیإذا ما نَوی حَقّا وجاهَدَ مُسلِما وواسَی الرِّجالَ الصّالِحینَ بِنَفسِهِوفارَقَ مَثبورا (3) وخالَفَ مُجرِما فَإِن عِشتُ لَم أندَم وإن مِتُّ لَم اُلَمکَفی بِکَ مَوتا أن تُذَلَّ وتُرغَما (4) .

1- .الوَهْنُ : الضَّعْفُ (الصحاح : ج 6 ص 2215 «وهن») .
2- .کمال الدین : ص 265 ح 11 عن علیّ بن عاصم عن الإمام الجواد عن آبائه علیهم السلام وراجع : هذه الموسوعه : ج 2 ص 72 ح 428 .
3- .مثبورا : أی مغلوبا ممنوعا من الخیر (لسان العرب : ج 4 ص 99 «ثبر») .
4- .کامل الزیارات : ص 193 ح 274 ، بحار الأنوار : ج 45 ص 237 ح 5 وراجع : هذه الموسوعه : ج 5 ص 256 (القسم السابع / الفصل السابع : من مکّه إلی کربلاء / إقبال أربعه نفر من الکوفه معهم الطرمّاح بن عدی إلی الإمام علیه السلام ) .



فصل چهارم : شایستگی های اخلاقی امام حسین علیه السلام

4 / 1عزّت نفس

518.الإمام الصادق علیه السلام :کمال الدین به سندش ، از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله : سوگند به کسی که مرا به حق به پیامبری برانگیخت ، حسین بن علی ، در آسمان ، بزرگ تر است تا در زمین ؛ چرا که بر سمت راست عرش ، نوشته شده است : «او چراغ هدایت ، کشتی نجات ، پیشوای توانا ، عزّت و افتخار ، دریای دانش و ذخیره[ی الهی] است» . (1)517.عنه علیه السلام :کامل الزیارات به نقل از مُعَمَّر بن خلّاد ، از امام رضا علیه السلام : هنگامی که امام حسین علیه السلام در دل شب به سوی عراق راه می سپرد ، با مردی رو به رو شد که چنین رجز می خواند :


ای شتر من! از بانگ حرکت ، مَهَراسو بشتاب ، تا پیش از دمیدن سپیده ، برسی با بهترین قافله و هم سفر ، تا بر انسانی بزرگ مرتبه ، فرود آییآن که نیایش ، بزرگ و با سینه ای گشاده است . خدا بر نیکویی کارش پاداشش دهدو برای همیشه روزگار ، باقی اش بدارد !


امام حسین علیه السلام فرمود :


«من به زودی می روم و مرگ برای جوان مرد ، ننگ نیستهنگامی که نیّت حق دارد و بر اسلام می جنگد و جان خود را فدای مردان نیک نمودهو از بدی جدا گشته و با خطاکار ، ستیزیده است . اگر زنده بمانم ، پشیمان نمی شوم و اگر بمیرم ، سرزنش نمی شومدر مُردن تو همین بس که خوار و ذلیل شوی» . .

1- .در عیون أخبار الرضا علیه السلام آمده است : چراغ هدایت ، کشتی نجات ، پیشوای خوبی و میمنت و عزّت و افتخار و دانش و ذخیره [ی الهی] است (ر . ک : ص 73 ح 428) .



516.الإمام علیّ علیه السلام :الإرشاد :سَارَ الحُسَینُ علیه السلام وسارَ الحُرُّ فی أصحابِهِ یُسایِرُهُ ، وهُوَ یَقولُ لَهُ : یا حُسَینُ ، إنّی اُذَکِّرُکَ اللّهَ فی نَفسِکَ ، فَإِنّی أشهَدُ لَئِن قاتَلتَ لَتُقتَلَنَّ .

فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام : أفَبِالمَوتِ تُخَوِّفُنی ؟ وهَل یَعدو بِکُمُ الخَطبُ أن تَقتُلونی ؟ وسَأَقولُ کَما قالَ أخُو الأَوسِ لِابنِ عَمِّهِ وَهُوَ یُریدُ نُصرَهَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَخَوَّفَهُ ابنُ عَمِّهِ وقالَ : أینَ تَذهَبُ ؟ فَإِنَّکَ مَقتولٌ ، فَقالَ :


سَأَمضی فَما بِالمَوتِ عارٌ عَلَی الفَتیإذا ما نَوی حَقَّا وجاهَدَ مُسلِما وآسَی الرِّجالَ الصّالِحینَ بِنَفسِهِوفارَقَ مَثبورا وباعَدَ مُجرِما فَإِن عِشتُ لَم أندَم وإن مِتّ لَم اُلَمکَفی بِکَ ذُلّاً أن تَعیشَ وتُرغَما (1)515.الإمام الصادق علیه السلام :المعجم الکبیر عن محمّد بن الحسن :لَمّا نَزَلَ عُمَرُ بنُ سَعدٍ بِحُسَینٍ علیه السلام وأیقَنَ أنَّهُم قاتَلوهُ ، قامَ (2) فی أصحابِهِ خَطیبا ، فَحَمِدَ اللّهَ عز و جل وأثنی عَلَیهِ ، ثُمَّ قالَ : قَد نَزَلَ ما تَرَونَ مِنَ الأَمرِ ، وإنَّ الدُّنیا تَغَیَّرَت وتَنَکَّرَت وأدبَرَ مَعروفُها ، وَاستَمَرَّت حَتّی لَم یَبقَ مِنها إلّا کَصُبابَهِ الإِناءِ [و] (3) إلّا خَسیسُ عَیشٍ کَالمَرعَی الوَبیلِ (4) ، ألا تَرَونَ الحَقَّ لا یُعمَلُ بِهِ وَالباطِلَ لا یُتَناهی عَنهُ ، لِیَرغَبِ المُؤمِنُ فی لِقاءِ اللّهِ ، وإنّی لا أرَی المَوتَ إلّا سَعادَهً ، وَالحَیاهَ مَعَ الظّالِمینَ إلّا بَرَما (5) . (6) .

1- .الإرشاد : ج 2 ص 81 ، الأمالی للصدوق : ص 218 ح 239 عن عبداللّه بن منصور عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه علیهم السلام وفیه : «فإن متّ لم أندم وإن عشتُ لم ألم کفی بک ذلّاً أن تموت وترغما» بدل البیت الأخیر ، روضه الواعظین : ص 198 وفیه «فإن متّ لم أندم وإن عشت لم اُلم» بدل «فإن عشت لم أندم وإن متّ لم اُلم» ، إعلام الوری : ج 1 ص 449 ولیس فیه البیت الأخیر ، بحار الأنوار : ج 44 ص 378 ؛ تاریخ الطبری : ج 5 ص 404 ولیس فیه البیت الأخیر وفیه «یغشّ ویرغما» بدل «وباعد مجرما» ، البدایه والنهایه : ج 8 ص 173 نحوه وفیه «کفی بک موتا أن تذلّ وترغما» بدل «کفی بک ذِلّاً أن تعیش وترغما» .
2- .فی المصدر : «وقام» ، والصواب ما أثبتناه کما فی تاریخ دمشق .
3- .ما بین المعقوفین أثبتناه من المصادر الاُخری .
4- .الوَبیلُ : الوخیم (الصحاح : ج 5 ص 1839 «وبل») .
5- .بَرِمَ به یبرَمُ بَرَما : إذا سئمه وملّه (النهایه : ج 1 ص 121 «برم») .
6- .المعجم الکبیر : ج 3 ص 114 ح 2842 ، تاریخ دمشق : ج 14 ص 217 ؛ الملهوف : ص 138 کلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 44 ص 192 ح 4 وراجع : هذه الموسوعه : ج 5 ص 244 (القسم السابع / الفصل السابع : خطبه الإمام علیه السلام فی ذی حسم) .



514.عنه علیه السلام :الإرشاد :امام حسین علیه السلام حرکت کرد و حُر نیز با یارانش با او حرکت می نمود . حُر به او گفت : ای حسین ! من خدا را در باره خودت به یادت می آورم (مواظب خودت باش) که من ، گواهی می دهم اگر بجنگی ، کشته می شوی .

امام حسین علیه السلام به او فرمود : «آیا مرا از مرگ می ترسانی؟ و آیا بیش از کُشتن من ، کاری از شما بر می آید؟

من برایتان همان سخنی را می گویم که برادر اوس به پسر عمویش گفت ، در حالی که قصد یاری کردن پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را داشت و پسر عمویش او را ترساند و گفت : کجا می روی که کشته خواهی شد؟ و او پاسخ داد :


من ، به زودی می روم و مرگ برای جوان مرد ، ننگ نیستهنگامی که نیّت حق دارد و بر اسلام می جنگد و جان خود را فدای مردان نیک نمودهو از بدی جدا گشته و با خطاکار ، ستیزیده است . اگر زنده بمانم ، پشیمان نمی شوم و اگر بمیرم ، سرزنش نمی شومدر خواری تو همین بس که زنده ، ولی ذلیل باشی» . (1)513.عنه علیه السلام :المعجم الکبیر به نقل از محمّد بن حسن : هنگامی که عمر بن سعد بر حسین علیه السلام فرود آمد و حسین علیه السلام یقین کرد که با او می جنگند ، میان یارانش به سخن ایستاد و پس از حمد و ثنای الهی ، فرمود : «می بینید که چه فرود آمده و دنیا ، دگرگون و زشت گشته و نیکی آن، پشت کرده است و این حالت ، چنان ادامه یافته که از آن ، جز چکّه آب تهِ ظرف ، و زندگی پستی چون چریدنی کوتاه ، باقی نمانده است . آیا نمی بینید که به حق ، عمل نمی شود و از باطل ، جلوگیری نمی شود؟ [در چنین وضعی] مؤمن باید در راه حق ، در اشتیاق دیدار خدا (مرگ) باشد و همانا من ، مرگ را ، جز سعادت ، و زندگی با ستمکاران را ، جز ملالت نمی بینم» (2) . .

1- .این شعر ، بویژه بیت آخر آن ، به گونه هایی متفاوت ، هر چند نزدیک به هم ، نقل شده است .
2- .ر . ک : ج 5 ص 245 (بخش هفتم / فصل هفتم / سخنرانی امام علیه السلام در ذی حُسُم).



512.الإمام علیّ علیه السلام :الملهوف عن الإمام الحسین علیه السلام فی یَومِ عاشوراءَ : ألا وإنَّ الدَّعِیَّ ابنَ الدَّعِیِّ قَد رَکَزَ بَینَ اثنَتَینِ : بَینَ السَّلَّهِ (1) وَالذِّلَّهِ ، وهَیهاتَ مِنَّا الذِّلَّهُ ، یَأبَی اللّهُ لَنا ذلِکَ ورَسولُهُ وَالمُؤمِنونَ ، وحُجورٌ طابَت وحُجورٌ طَهُرَت ، واُنوفٌ حَمِیَّهٌ ونُفوسٌ أبِیَّهٌ ، مِن أن تُؤثَرَ طاعَهُ اللِّئامِ عَلی مَصارِعِ الکِرامِ . (2)479.عنه صلی الله علیه و آله :تاریخ الطبری فی یَومِ عاشوراءَ : فَقالَ لَهُ [لِلإِمامِ الحُسَینِ علیه السلام ] قَیسُ بنُ الأَشعَثِ : أوَ لا تَنزِلُ عَلی حُکمِ بَنی عَمِّکَ ؟ فَإِنَّهُم لَن یُروکَ إلّا ما تُحِبُّ ، ولَن یَصِلَ إلَیکَ مِنهُم مَکروهٌ .

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام : أنتَ أخو أخیکَ ، أتُریدُ أن یَطلُبَکَ بَنو هاشِمٍ بِأَکثَرَ مِن دَمِ مُسلِمِ بنِ عَقیلٍ ؟ لا وَاللّهِ ، لا اُعطیهِم بِیَدی إعطاءَ الذَّلیلِ ولا اُقِرُّ إقرارَ العَبیدِ . عِبادَ اللّهِ ! إنّی عُذتُ بِرَبّی ورَبِّکُم أن تَرجُمونِ (3) ، أعوذُ بِرَبّی ورَبِّکُم مِن کُلِّ مُتَکَبِّرٍ لا یُؤمِنُ بِیَومِ الحِسابِ (4) . (5) .

1- .السَّلّه ویُکسر : أی استلال السیوف (القاموس المحیط : ج 3 ص 396 «سلل») .
2- .الملهوف : ص 156 ، تحف العقول : ص 241 وفیه «بین الملّه والذلّه وهیهات منّا الدنیئه» بدل «بین السلّه والذلّه وهیهات منّا الذلَّه» ، مثیر الأحزان : ص 55 ، الاحتجاج : ج 2 ص 99 ح 167 عن مصعب بن عبداللّه عنه علیه السلام نحوه وفیه «وجدود» بدل «وحجور»، بحار الأنوار : ج45 ص83 ح10؛ مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی : ج 2 ص 7 نحوه وفیه «هیهات منّا أخذ الدنیّه» بدل «هیهات منّا الذلّه» ، شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 3 ص 249 عن الإمام زین العابدین عنه علیهماالسلامنحوه ولیس فیه ذیله من «من أن تؤثر» وراجع : هذه الموسوعه : ج 6 ص 94 (القسم الثامن / الفصل الثانی / احتجاجات الإمام علیه السلام علی جیش الکوفه) .
3- .إشاره إلی الآیه 20 من سوره الدخان .
4- .إشاره إلی الآیه 27 من سوره غافر .
5- .تاریخ الطبری : ج 5 ص 425 ، الکامل فی التاریخ : ج 2 ص 562 ، أنساب الأشراف : ج 3 ص 396 وفیه «ولا أفرّ فرار العبد» بدل «ولا أقرّ إقرار العبید» و «وإن لم تؤمنوا لی فاعتزلون» بدل «أعوذ بربّی ...» ، البدایه والنهایه : ج 8 ص 179 ولیس فیه ذیله من «عباد اللّه » وراجع : هذه الموسوعه : ج 6 ص 94 (القسم الثامن / الفصل الثانی / احتجاجات الإمام علیه السلام علی جیش الکوفه) .



471.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :الملهوف از امام حسین علیه السلام ، در روز عاشورا : هان ! بی نَسَبِ پسر بی نَسَب ، (1) مرا میان دو چیز قرار داده است : شمشیر و خواری . خواری از ما دور است و خداوند ، آن را برای ما نمی پذیرد ، و نیز پیامبرش و مؤمنان و دامن های پاک و پاکیزه و جان های غیرتمند و خوددار که اطاعت از لیئمان را بر مرگی کریمانه ، مقدّم نمی دارند . (2)458.الإمام العسکریّ علیه السلام :تاریخ الطبری در گزارش [حوادث] روز عاشورا : قیس بن اشعث به حسین علیه السلام گفت : آیا حکم پسر عموهایت را نمی پذیری؟ بی تردید ، آنها جز آنچه دوست داری ، با تو نمی کنند و چیز ناخوشی از آنان به تو نمی رسد .

حسین علیه السلام فرمود : «تو برادر برادرت هستی (سر و تهِ یک کرباسید) . آیا می خواهی بنی هاشم ، بیشتر از خون مسلم بن عقیل را از تو بطلبند ؟ نه . به خدا سوگند [نمی پذیرم و] دست ذلّت به آنان نمی دهم و چون بندگان ، در برابرشان تسلیم نمی شوم (3) ! بندگان خدا! من از هجوم شما به خدایم و خدای شما پناه برده ام (4) و از هر متکبّر بی اعتقاد به روز حساب ، به خدایم و خدای شما پناه برده ام (5) » . (6) .

1- .منظور ، عبید اللّه بن زیاد بن سمیّه است که معاویه بر خلاف شریعت اسلام ، پدر او (زیاد) را برادر خود و فرزند ابو سفیان خواند . م .
2- .ر . ک : ج 6 ص 95 (بخش هشتم / فصل دوم / احتجاج های امام علیه السلام بر سپاه کوفه) .
3- .در أنساب الأشراف ، به جای «چون بندگان ، تسلیم نمی شوم» ، آمده است : «چون بندگان ، فرار نمی کنم» .
4- .امام علیه السلام در این سخن به آیه 20 سوره دخان ، اشاره دارد .
5- .امام علیه السلام در این سخن به آیه 27 سوره غافر ، اشاره دارد .
6- .ر . ک : ج 6 ص 95 (بخش هشتم / فصل دوم / احتجاج های امام علیه السلام بر سپاه کوفه) .



457.الإمام الباقر علیه السلام :تاریخ دمشق عن أبی بکر بن درید عن الحسین علیه السلام فی یَومِ عاشوراءَ : ألا وإنَّ البَغِیَّ قَد رَکَنَ (1) بَینَ اثنَتَینِ : بَینَ المَسأَلَهِ وَالذِّلَّهِ ، وهَیهاتَ مِنَّا الدَّنِیَّهُ ، أبَی اللّهُ ذلِکَ ورَسولُهُ وَالمُؤمِنونَ ، وحُجورٌ طابَت وبُطونٌ طَهُرَت ، واُنوفٌ حَمِیَّهٌ ونُفوسٌ أبِیَّهٌ ، أن تُؤثِرَ مَصارِعَ الکِرامِ عَلی ظِئارِ اللِّئامِ (2) . (3)456.صحیح مسلم عن عبد اللّه بن عمرو بن العاص :الإرشاد فی ذِکرِ وَقائِعِ یَومِ عاشوراءَ : فَقالَ لَهُ [أی لِلإِمامِ الحُسَینِ علیه السلام ] قَیسُ بنُ الأَشعَثِ : ما نَدری ما تَقولُ ؟ ولکِنِ انزِل عَلی حُکمِ بَنی عَمِّکَ ؛ فَإِنَّهُم لَن یُروکَ إلّا ما تُحِبُّ .

فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام : لا وَاللّهِ لا اُعطیکُم بِیَدی إعطاءَ الذَّلیلِ ، ولا أفِرُّ فِرارَ العَبیدِ . ثُمَّ نادی : یا عِبادَ اللّهِ ! إنّی عُذتُ بِرَبّی ورَبِّکُم أن تَرجُمونِ ، أعوذُ بِرَبّی ورَبِّکُم مِن کُلِّ مُتَکَبِّرٍ لا یُؤمِنُ بِیَومِ الحِسابِ . (4) .

1- .فی الترجمه المطبوعه : رکز (هامش المصدر) .
2- .کذا فی المصدر، وفیه تأخیر وتقدیم، والصواب: «أن تؤثر ظِئار اللئام علی مصارع الکرام» (راجع: ترجمه الإمام الحسین بتحقیق المحمودی: ص 217 هامش 8).
3- .تاریخ دمشق : ج 14 ص 219 ، بغیه الطلب فی تاریخ حلب : ج 6 ص 2588 نحوه .
4- .الإرشاد : ج 2 ص 98 ، مثیر الأحزان : ص 51 وفیه «قالوا : لا نخلیک حتّی تضع یدک فی ید عبید اللّه بن زیاد» بدل «فقال له قیس . . . إلّا ما تحبّ» ، إعلام الوری : ج 1 ص 459 ، المناقب لابن شهرآشوب : ج 4 ص 68 کلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 45 ص 7 .



455.عنه صلی الله علیه و آله :تاریخ دمشق به نقل از ابوبکر بن دُرَید ، از حسین علیه السلام ، در روز عاشورا : هان که بی نَسَب مرا میان دو کار ، نهاده است : گدایی و خواری . خواری ، از ما دور است و خداوند ، آن را برای ما نمی پذیرد ، و نیز پیامبرش و مؤمنان و دامن های پاک و رحم های پاکیزه و جان های غیرتمند و خوددار که اطاعت از فرومایگان را بر مرگی کریمانه ، مقدّم نمی دارند .436.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :الإرشاد در یادکرد وقایع روز عاشورا : قیس بن اشعث به امام حسین علیه السلام گفت : ما نمی فهمیم چه می گویی؟ حکم پسرعموهایت را بپذیر که آنان ، جز آنچه دوست داری ، به تو ارائه نمی کنند .

امام حسین علیه السلام فرمود : «نه . به خدا سوگند ، به دست خود و ذلیلانه ، خودم را به شما نخواهم سپرد و همچون بندگان بی اختیار ، فرار نمی کنم!» .

سپس فریاد زد : «ای بندگان خدا ! به پروردگار خود و شما پناه می برم که بر من ، هجوم آورید . به پروردگارِ خود و شما ، از هر متکبّری که به روز حساب ایمان ندارد ، پناه می برم» . .




435.عنه صلی الله علیه و آله :مثیر الأحزان :ثُمَّ إنَّهُ علیه السلام دَعَا النّاسَ إلَی البِرازَ فَتَهافَتوا (1) إلَیهِ وَانثالوا (2) عَلَیهِ ، فَلَم یَزَل یَقتُلُ کُلَّ مَن بَرَزَ إلَیهِ حَتّی أثَّرَ فی ذلِکَ الجَیشِ الجَمِّ (3) قَتلُهُ وهُوَ یَقولُ :


القَتلُ أولی مِن رُکوبِ العارِوَالعارُ أولی مِن دُخولِ النّارِ (4)434.عنه صلی الله علیه و آله :تاریخ الطبری عن عبداللّه بن شریک العامریّ :أقبَلَ شِمرُ بنُ ذِی الجَوشَنِ بِکِتابِ عُبَیدِ اللّهِ بنِ زِیادٍ إلی عُمَرَ بنِ سَعدٍ ، فَلَمّا قَدِمَ عَلَیهِ فَقَرَأَهُ ، قالَ لَهُ عُمَرُ : لا یَستَسلِمُ وَاللّهِ حُسَینٌ ، إنَّ نَفسا أبِیَّهً لَبَینَ جَنبَیهِ . (5)433.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید :سَیَّدُ أهلِ الإِباءِ ، الَّذی عَلَّمَ النّاسَ الحَمِیَّهَ وَالمَوتَ تَحتَ ظِلالِ السُّیوفِ اختِیارا لَهُ عَلَی الدَّنِیَّهِ ، أبو عَبدِ اللّهِ الحُسَینُ بنُ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیهماالسلام ، عُرِضَ عَلَیهِ الأَمانُ وأصحابِهِ ، فَأَنِفَ مِنَ الذُّلِّ ، وخافَ مِنِ ابنِ زِیادٍ أن یَنالَهُ بِنَوعٍ مِنَ الهَوانِ إن لَم یَقتُلهُ ، فاخَتارَ المَوتَ عَلی ذلِکَ . (6) .

1- .تهافتوا علیه : تتابعوا (لسان العرب : ج 2 ص 105 «هفت») .
2- .اِنثالَ علیه النّاسُ مِن کُلِّ وجهٍ: أی انْصَبُّوا (لسان العرب : ج 11 ص 95 «ثول») .
3- .الجمّ : الکثیر (الصحاح : ج 5 ص 1889 «جمم») .
4- .مثیر الأحزان : ص 72 ، الملهوف : ص 170 ، المناقب لابن شهرآشوب : ج 4 ص 110 کلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 45 ص 50 وراجع : هذه الموسوعه : ج 7 ص 196 (القسم الثامن / الفصل التاسع : مقتل سید الشهداء علیه السلام / قتال الإمام علیه السلام أعداءه وحیدا) .
5- .تاریخ الطبری : ج 5 ص 415 ، الکامل فی التاریخ : ج 2 ص 558 ، تاریخ دمشق : ج 14 ص 52 ؛ الإرشاد : ج 2 ص 89 ، إعلام الوری : ج 1 ص 454 وفیها «نفس أبیه» بدل «نفسا أبیّهً» ، بحار الأنوار : ج 44 ص 390 وراجع : هذه الموسوعه : ج 5 ص 438 (القسم الثامن / الفصل الأوّل / حیله الشمر للتفریق بین الإمام علیه السلام وأخیه العباس علیه السلام ) .
6- .شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 3 ص 249 .



432.عنه صلی الله علیه و آله :مثیر الأحزان :سپس امام علیه السلام مردم را به مبارزه فرا خواند و آنان نیز مانند سیل ، از هر سو و پی در پی ، بر او یورش بردند . امام علیه السلام نیز پیوسته هر کس را که به او حمله می کرد ، می کُشت تا آن جا که اثر کار او در آن سپاه انبوه ، پدیدار شد . امام علیه السلام رجز می خواند :


کشته شدن ، بهتر از ننگ استو ننگ ، بهتر از در آمدن به آتش . (1)431.عنه صلی الله علیه و آله :تاریخ الطبری به نقل از عبد اللّه بن شَریک عامری : شمر بن ذی الجوشن ، نامه عبید اللّه بن زیاد را برای عمر بن سعد آورد و چون بر او در آمد ، آن را برایش خواند . عمر به او گفت : به خدا سوگند ، حسین ، تسلیم نمی شود ! او ، روحی عزّتمند (2) در درون خود دارد . (3)430.عنه صلی الله علیه و آله :شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید :سَرور سازش ناپذیرانِ عزّتمند ، کسی که حَمیّت (غیرت) را و ترجیح دادن مرگ با شمشیر را بر خواری و ذلّت ، به مردم آموخته است ، یعنی ابو عبد اللّه حسین بن علی بن ابی طالب علیهماالسلام که بر او و یارانش ، امان را عرضه کردند ، ولی او از ذلّت ، روی برتافت و چون بیم آن داشت که ابن زیاد ، اگر هم او را نکُشد ، گونه ای توهین به او روا خواهد داشت ، مرگ را برگزید . .

1- .ر . ک : ج 7 ص 197 (بخش هشتم / فصل نهم / نبرد انفرادی امام علیه السلام با دشمنانش) .
2- .در مصادر دیگر، «روح پدرش را» آمده است.
3- .ر. ک: ج 5 ص 439 (بخش هشتم / فصل یکم / حیله شمر برای جدایی انداختن میان امام علیه السلام و برادرش عبّاس علیه السلام ) .



421.عنه صلی الله علیه و آله :شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید :سَمِعتُ النَّقیبَ أبا زَیدٍ یَحیَی بنَ زَیدٍ العَلَوِیَّ البَصرِیَّ یَقولُ : کَأَنَّ أبیاتَ أبی تَمّامٍ فی مُحَمَّدِ بنِ حُمَیدٍ الطّائِیِ ما قیلَت إلّا فِی الحُسَینِ علیه السلام :


وقَد کانَ فَوتُ المَوتِ سَهلاً فَرَدَّهُإلَیهِ الحِفاظُ المُرُّ وَالخُلُقُ الوَعرُ ونَفسٌ تُعافُ الضَّیمَ حتّی کَأَنَّهُهُوَ الکُفرُ یَومَ الرَّوعِ أو دونَهُ الکُفرُ فَأَثبَتَ فی مُستَنقَعِ المَوتِ رِجلَهُوقالَ لَها : مِن تَحتِ أخمُصِکَ الحَشرُ تَرَدّی ثِیابَ المَوتِ حُمرا فَما أتیلَهَا اللَّیلُ إلّا وَهْیَ مِن سُندُسٍ (1) خُضرُ (2)420.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :التبصره :إنَّما رَحَلَ الحُسَینُ علیه السلام إلَی القَومِ ؛ لِأَنَّهُ رَأَی الشَّریعَهَ قَد رُفِضَت ، فَجَدَّ فی رَفعِ قَواعِدَ أصَّلَهَا الجَدُّ صلی الله علیه و آله ، فَلَمّا حَضَروهُ حَصَروهُ ، فَقالَ : دَعونی أرجِع . فَقالوا : لا ، اِنزلِ عَلی حُکمِ ابنِ زِیادٍ ، فَاختارَ القَتلَ عَلَی الذُّلِّ ، وهکَذَا النُّفوسُ الأَبِیَّهُ .


تَأبَی الدَّناءَهَ لی نَفسٌ نَفاسَتُهاتَسعی لِغَیرِ الرِّضا بِالرِّیِّ وَالشِّبَعِ فَلِا کتِسابَ العُلا حِلّی ومُرتَحَلیوفی حِمَی المَجدِ مُصطافی (3) ومُرتَبَعی (4) لی هِمَّهٌ ما أظُنُّ اللَّحظَ یُدرِکُهاإلّا وقَد جاوَزَت فی کُلِّ مُمتَنَعِ لا صاحَبَتنِی نَفسٌ إن هَمَمتُ بِأَنأرمی بِها لَهَواتِ المَوتِ لَم تُطِعِ (5)401.المناقب لابن شهر آشوب عن عبد اللّه بن شیبه عن أبیتذکره الخواصّ :ذَکَرَ جَدّی فی کِتابِ التَّبصِرَهِ ، وقالَ : إنَّما سارَ الحُسَینُ علیه السلام إلَی القَومِ لِأَنَّهُ رَأَی الشَّریعَهَ قَد دَثَرَت ، فَجَدَّ فی رَفعِ قَواعِدِ أصلِها ، فَلَمّا حَصَروهُ فَقالوا لَهُ :

اِنزِل عَلی حُکمِ ابنِ زِیادٍ ، فَقالَ : لا أفعَلُ ، وَاختارَ القَتلَ عَلَی الذُّلِّ ، وهکَذَا النُّفوسُ الأَبِیَّهُ ، ثُمَّ أنشَدَ جَدّی فَقالَ :


ولَمّا رَأَوا بَعضَ الحَیاهِ مَذَلَّهًعَلَیهِم وعِزَّ المَوتِ غَیرَ مُحَرَّمِ أبَوا أن یَذوقُوا العَیشَ وَالذُّلُّ واقِعٌعَلَیهِ وماتوا میتَهً لَم تُذَمَّمِ ولا عُجبَ لِلاُسدِ إن ظَفِرَت بِهاکِلابُ الأَعادی مِن فَصیحٍ وأعجَمِ فَحَربَهُ وَحشِیٍّ سَقَت حَمزَهَ الرَّدیوحَتفُ عَلِیٍّ فی حُسامِ ابنِ مُلجَمِ (6) .

1- .السُّنْدُس : ما رَقَّ من الدیباج ورفع (النهایه : ج 2 ص 409 «سندس») .
2- .شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 3 ص 249 .
3- .صافَ بالمکان : أی أقام به الصیف ، واصطاف مثله ، والموضع مصیف ومصطاف (لسان العرب : ج 9 ص 201 «صیف») .
4- .المُرتَبَع : الموضع الذی یُنزل فیه أیّام الربیع (النهایه : ج 2 ص 188 «ربع») .
5- .التبصره : ج 2 ص 14 .
6- .تذکره الخواصّ : ص 273 .



400.المستدرک علی الصحیحین عن یعلی العامری :شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید :شنیدم که نقیب ، ابو زید یحیی بن زید علوی بصری می گوید : گویی شعر ابو تمّام ، در باره محمّد بن حمید طایی ، جز در باره امام حسین علیه السلام سروده نشده است که :


از سر گذراندن مرگ ، آسان بودامّا تلخی و خشونت [دشمنان] ، آن را به وی باز گرداند . و نیز جان غیرتمند و ستم ناپذیر [حسین]که پذیرش ظلم را از بیم مرگ ، کفر و حتّی بالاتر می بیند . و بدین سان ، پا در چشمه جوشان مرگ فرو بردو به آن گفت : از زیر پنجه تو برانگیخته می شوم . و ردای مرگ سرخ پوشیدو شب نیامده ، دیبای سبز [بهشتی] به تن نمود .399.المناقب لابن شهر آشوب عن اللیث بن سعد :التبصره :امام حسین علیه السلام به سوی مردم حرکت کرد ؛ زیرا دید که آیین اسلام ، کنار نهاده شده است . او در بر پا ساختن پایه هایی که نیایَش صلی الله علیه و آله تأسیس نمود ، کوشید و چون دشمنانش گِرد آمده ، او را محاصره کردند ، فرمود : «بگذارید باز گردم» .

گفتند : نه . حکم ابن زیاد را بپذیر .

امّا او کشته شدن را بر خواری ترجیح داد و جان های عزّتمند ، چنین اند :


کرامت نفس من ، پستی را بر من برنمی تابدتا به جای رضایت [خدا] ، دنبال لقمه نانی و جرعه آبی باشد . در طلب والایی است که فراز و فرود می آیمو ییلاق و قشلاق من ، به گِرد مجد و شرافت است همّتم چنان در اوج است که هیچ نگاهی به آن نمی رسدمگر آن که از محال در گذرد با من مباد جانی که چون به جانبازیهمّت بگمارم ، از من پیروی نکند .371.عنه صلی الله علیه و آله :تذکره الخواصّ :جدّم (ابن جوزی) در کتاب التبصره چنین نوشته است : حسین علیه السلام به سوی مردم حرکت کرد ؛ زیرا می دید که دین ، نابود شده است . پس در برافراشتن بنیان و پایه های آن کوشید . هنگامی هم که او را محاصره کردند و به او گفتند : حُکم ابن زیاد را [هر چه باشد ]بپذیر ، فرمود : «چنین نمی کنم» و شهادت را بر ذلّت ، ترجیح داد . جان های عزّتمند و غیرتمند ، چنین هستند .

سپس جدّم (مؤلّف التبصره) سروده های زیر را آورده است :


و هنگامی که بقیّه زندگی را همراه ذلّت دیدندو عزّت مرگ را دست یافتنی دیدند ، از لذّت همراه با ذلّت زندگی ، دست شُستندو چنان مُردند که سرزنشی بر آنان نباشد . و شگفت نیست اگر بر شیر ، چیره شوندسگان دشمن ، از عرب و عجم . که سلاح «وحشی» به «حمزه» جام شهادت نوشاندو علی را شمشیر ابن ملجم ، به شهادت رساند . .




370.عنه صلی الله علیه و آله :الطبقات الکبری (الطبقه الخامسه من الصحابه) عن محمّد بن أبی محمّد البصری :کانَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام یَقولُ فی وَترِهِ : اللّهُمَّ إنَّکَ تَری ولا تُری وأنتَ بِالمَنظَرِ الأَعلی ، وإنَّ لَکَ الآخِرَهَ والاُولی ، وإنّا نَعوذُ بِکَ مِن أن نَذِلَّ ونَخزی . (1)369.عنه صلی الله علیه و آله :تاریخ الطبری عن حمید بن مسلم :لَمّا بَقِیَ الحُسَینُ علیه السلام فی ثَلاثَهِ رَهطٍ أو أربَعَهٍ ، دَعا بِسَراویلَ مُحَقَّقَهٍ (2) یُلمَعُ فیهَا البَصَرُ ، یَمانِیٍّ مُحَقَّقٍ ، فَفَزَرَهُ (3) ونَکَثَهُ (4) ؛ لِکَیلا یُسلَبَهُ ، فَقالَ لَهُ بَعضُ أصحابِهِ : لَو لَبِستَ تَحتَهُ تُبّانا . (5)

قالَ : ذلِکَ ثَوبُ مَذَلَّهٍ ولا یَنبَغی لی أن ألبَسَهُ . فَلَمّا قُتِلَ ، أقبَلَ بَحرُ بنُ کَعبٍ فَسَلَبَهُ إیّاهُ ، فَتَرَکَهُ مُجَرَّدا . (6) .

1- .الطبقات الکبری (الطبقه الخامسه من الصحابه) : ج 1 ص 409 الرقم 383 ، المصنّف لابن أبی شیبه : ج 7 ص 113 ح 2 عن شیخ یکنّی أبا محمّد وبزیاده «وإنّ إلیک الرجعی» بعد «الأعلی» ، کنز العمّال : ج 8 ص 82 ح 21992 .
2- .المحقّق من الثیاب : المحکم النسج (القاموس المحیط : ج 3 ص 222 «حقق») .
3- .فَزَر الثوبَ : شَقَّه (القاموس المحیط : ج 2 ص 109 «فزر») .
4- .نکثَ الکساء : نَقَضهُ ، والنِّکثُ : ما نُقِضَ لیُغزَل ثانیه (المصباح المنیر : ص 624 «نکث») .
5- .التُّبانُ : سراویل صغیره ، یستر العوره المغلّظه فقط ، ویُکثر لبسه الملّاحون (النهایه : ج 1 ص 181 «تبن») .
6- .تاریخ الطبری : ج 5 ص 451 ، الکامل فی التاریخ : ج 2 ص 572 ، المعجم الکبیر :ج 3 ص 117 ح 2850 ، تاریخ دمشق : ج 14 ص 221 ، کفایه الطالب : ص 434 ، بغیه الطلب فی تاریخ حلب : ج 6 ص 2617 والأربعه الأخیره عن ابن أبی لیلی وکلّها نحوه وراجع : هذه الموسوعه : ج 7 ص 184 (القسم الثامن / الفصل التاسع / الإمام علیه السلام یطلب ثوبا لا یرغب فیه) .



368.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :الطبقات الکبری (الطبقه الخامسه من الصحابه) به نقل از محمد بن ابی محمّد بصری : حسین علیه السلام در نماز وَتْر خویش می گفت : «خدایا! تو می بینی و دیده نمی شوی . تو در بالاترین دیدگاهی و آخرت و دنیا را در اختیار داری . ما از خواری و رسوایی به تو پناه می بریم» .361.الإمام الصادق علیه السلام :تاریخ الطبری به نقل از حمید بن مسلم : چون حسین علیه السلام با سه یا چهار نفر تنها ماند ، شلوار یَمانی محکمش را که چشم را خیره می کرد ، خواست تا زیر لباسش بپوشد و آن را پاره پاره و رشته رشته کرد تا پس از شهادتش ، آن را به غارت نبرند .

یکی از یاران او گفت : کاش زیر آن ، شلوارک می پوشیدی!

فرمود : «آن ، لباسِ خواری است و برای من ، شایسته نیست که آن را بپوشم» .

امّا هنگامی که به شهادت رسید ، بحر بن کعب ، آن را از [تن] ایشان در آورد و ایشان را بی لباس ، رها کرد . (1) .

1- .ر. ک: ج 7 ص 185 (بخش هشتم / فصل نهم / امام علیه السلام ، لباسی را می طلبد که بدان، رغبت نکنند) .



360.الأدب المفرد عن أبی هریره :المناقب لابن شهرآشوب عن الإمام الحسین علیه السلام لَمّا قیلَ لَهُ : اِنزِل عَلی حُکمِ بَنی عَمِّکَ : مَوتٌ فی عِزٍّ ، خَیرٌ مِن حَیاهٍ فی ذُلٍّ . (1)4 / 2حُسنُ الخُلُقِ359.صحیح مسلم عن عائشه :نظم درر السمطین عن علیّ بن الحسین [زین العابدین] علیه السلام :سَمِعتُ الحُسَینَ علیه السلام یَقولُ : لَو شَتَمَنی رَجُلٌ فی هذِهِ الاُذُنِ وأومَأَ إلَی الیُمنی وَاعتَذَرَ لی فِی الاُخری ، لَقَبِلتُ ذلِکَ مِنهُ ؛ وذلِکَ أنَّ أمیرَ المُؤمِنینَ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ علیه السلام حَدَّثَنی أنَّهُ سَمِعَ جَدّی رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ : لا یَرِدُ الحَوضَ مَن لَم یَقبَلِ العُذرَ مِن مُحِقٍّ أو مُبطِلٍ . (2)358.صحیح ابن حبان عن أنس :کشف الغمّه :جَنی لَهُ [أی لِلإِمامِ الحُسَینِ علیه السلام ] غُلامٌ جِنایَهً توجِبُ العِقابَ عَلَیهِ ، فَأَمَرَ بِهِ أن یُضرَبَ ، فَقالَ : یا مَولایَ «وَالْکَظِمِینَ الْغَیْظَ» . قالَ : أخلوا عَنهُ . فَقالَ : یا مَولایَ «وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ» . قالَ : قَد عَفَوتُ عَنکَ . قالَ : یا مَولایَ «وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» (3) . قالَ : أنتَ حُرٌّ لِوَجهِ اللّهِ ، ولَکَ ضِعفُ ما کُنتُ اُعطیکَ . (4) .

1- .المناقب لابن شهرآشوب : ج 4 ص 68 ، بحار الأنوار : ج 44 ص 192 ح 4 .
2- .نظم درر السمطین : ص 209 .
3- .آل عمران : 134
4- .کشف الغمّه : ج 2 ص 243 ، بحار الأنوار : ج 44 ص 195 ح 9 ؛ الفصول المهمّه : ص 175 نحوه ، جواهر المطالب : ج 2 ص 317 ولیس فیه ذیله من «لوجه» ، الفرج بعد الشدّه : ج 1 ص 85 وفیه «الحسن» بدل «الحسین» .



357.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :المناقب ، ابن شهرآشوب از امام حسین علیه السلام ، هنگامی که به ایشان گفته شد : حکم پسر عموهایت را بپذیر : مرگ باعزّت ، بهتر از زندگی در ذلّت است .

4 / 2خوش خویی

356.مکارم الأخلاق عن أنس :نظم دُرَر السمطین از امام زین العابدین علیه السلام : شنیدم [پدرم ]حسین علیه السلام می فرماید : «اگر مردی در این گوشم و به گوش راستش اشاره کرد به من دشنام دهد و در گوش دیگرم ، پوزش خواهی کند ، آن را از او می پذیرم ؛ زیرا امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام برایم گفت که از جدّم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله چنین شنیده است : آن کس که عذر را از مُحِق یا غیر مُحِق نپذیرد ، بر حوض [کوثر] ، وارد نمی شود » .355.سنن الترمذی عن أنس :کشف الغمّه :غلامی از غلامان امام حسین علیه السلام خطایی سزاوار مجازات ، انجام داده بود . امام علیه السلام فرمان داد او را تنبیه کنند . او گفت : مولای من! «و فرو خورندگانِ خشم» .

فرمود : «رهایش کنید» .

غلام گفت : مولای من! «و در گذرندگان از مردم» .

فرمود : «از تو در گذشتم» .

گفت : مولای من! «و خداوند ، نیکوکاران را دوست می دارد» .

فرمود: «تو در راه خدا، آزادی و دو برابر آنچه [همیشه] به تو می دادم، به تو می دهم». .




354.کنز العمّال عن أنس :مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی عن الحسن البصری :کانَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام سَیِّدا زاهِدا وَرِعا صالِحا ناصِحا حَسَنَ الخُلُقِ . (1)343.الطبقات الکبری عن معاویه بن قرّه عن عمّه :تاریخ دمشق عن عصام بن المصطلق :دَخَلتُ الکوفَهَ فَأَتَیتُ المَسجِدَ ، فَرَأَیتُ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام جالِسا فیهِ فَأَعجَبَنی سَمتُهُ ورُواهُ ، فَقُلتُ : أنتَ ابنُ أبی طالِبٍ ؟ قالَ : أجَل ، فَأَثارِ مِنِّی الحَسَدُ ما کُنتُ اُجِنُّهُ لَهُ ولِأَبیهِ ، فَقُلتُ : فیکَ وبِأَبیکَ ! وبالَغتُ فی سَبِّهِما ولَم اُکَنِّ ، فَنَظَرَ إلَیَّ نَظَرَ عاطِفٍ رَؤُوفٍ ، وقالَ : أمِن أهلِ الشّامِ أنتَ ؟ فَقُلتُ : أجَل ! شِنشِنَهٌ أعرِفُها مِن أخزَمَ 2 . فَتَبَیَّنَ فِیَّ النَّدَمَ عَلی ما فَرَطَ مِنّی إلَیهِ .

فَقالَ : لا تَثریبَ عَلَیکَ الیَومَ یَغفِرُ اللّهُ لَکُمُ (2) ، انبَسِط إلَینا فی حَوائِجِکَ لَدَینا تَجِدنا عِندَ حُسنِ ظَنِّکَ بِنا ، فَلَم أبرَح وعَلی وَجهِ الأَرضِ أحَبُّ إلَیَّ مِنهُ ومِن أبیهِ .

وقُلتُ : اللّهُ أعلَمُ حَیثُ یَجعَلُ رِسالاتِهِ ، ثُمَّ أنشَأتُ أقولُ :


أَلَم تَرَ أنَّ الحِلمَ زَینٌ لِأَهلِهِولا سِیَّما إن زانَ حِلمَکَ مَنصَبُ سَلیلُ (3) رَسولِ اللّهِ یَقتَصُّ هَدیَهُعَلَیهِ خِباءُ المُکرَماتِ مُطَنَّبُ (4) قَریبٌ مِنَ الحُسنی بَعیدٌ مِنَ الخَنا (5)صَفوحٌ إذَا استَعتَبتَهُ فَهُوَ مُعتَبُ صَفوحٌ عَلَی الباغی ولَو شاءَ لاقَهُبِشَنعاءَ فیها لِامرِیٍ مُتَأَدَّبُ فَقُل لِمُسامِی الشَّمسِ أنّی تَنالُهاتَأَمَّل سَناها وَانظُرَن کَیفَ تَعرَبُ (6) .

1- .مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی : ج 1 ص 153 ؛ مستدرک الوسائل : ج 7 ص 192 ح 8006 نقلاً عن مجمع البحرین فی مناقب السبطین .
2- .إشاره إلی الآیه 92 من سوره یوسف .
3- .السَّلِیلُ : الولد ، والاُنثی سلیله (الصحاح : ج 5 ص 1731 «سلل») .
4- .مُطنّبُ : أی مشدود بالأطناب ، والطُنَب : حبل الخباء (الصحاح : ج 1 ص 172 «طنب») .
5- .الخَنَا : الفُحش فی القول (النهایه : ج 2 ص 86 «خنا») .
6- .تاریخ دمشق : ج 43 ص 224 و راجع : تفسیر القرطبی : ج 7 ص 350 .

105

342.عنه صلی الله علیه و آله :مقتل الحسین علیه السلام ، خوارزمی به نقل از حسن بصری : حسین علیه السلام ، سَروری بی رغبت به دنیا ، پارسا ، شایسته ، خیرخواه و خوش خو بود .341.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :تاریخ دمشق به نقل از عصام بن مُصطَلَق : به کوفه آمدم و به مسجد رفتم . حسین بن علی علیه السلام را در آن جا دیدم که نشسته بود . از شکل و شمایلش خوشم آمد . گفتم : تو فرزند ابو طالبی؟ فرمود : «آری» .

حسد ، در من زبانه کشید و آنچه در باره او و پدرش نهان می کردم ، بیرون افتاد و به او و پدرش ناسزا گفتم و در این باره ، کوتاهی و پنهانکاری ننمودم ؛ امّا حسین علیه السلام با نگاه رحمت و شفقت به من نگریست و فرمود : «آیا تو از شامیان هستی؟» .

گفتم : آری . سرشتی است که از پدرانم به ارث برده ام . 1

پشیمانی را بر آنچه از من بر او رفته بود ، در من احساس کرد و فرمود : «امروز ، بر تو سرزنشی نیست . خداوند ، شما را می آمرزد . (1) برای کارهایت به ما مراجعه کن که ما را آن گونه که با نگاه خوش بینانه می بینی ، خواهی یافت» .

من از او جدا نشدم ، مگر آن که هیچ کس در زمین نزد من ، محبوب تر از او و پدرش نبود . نیز گفتم : خدا بهتر می داند که رسالت هایش را در کجا قرار دهد .

سپس این شعرها را سرودم :


آیا نمی بینی که بردباری ، زیورِ بردباران استبویژه ، اگر مقام و منزلت ، بردباری را بیاراید؟ فرزند پیامبر خدا ، در راه هدایت او ، گام می نهدخیمه کرامت و بزرگی ، بر او استوار است . به نیکی ، نزدیک و از ناسزاگویی ، دور استدر گذرنده است وچون از او پوزش بخواهی ، پوزش پذیر است در گذرنده از ستمکار است ، در حالی کهاگر می خواست ، او را با زشتی هایش رسوا و تأدیب می کرد . تو ، به خورشید اوج گیرنده بگو : کجا به او می رسی؟بلندی اش را ببین و آن گاه بنگر که چگونه پدیدار می شوی؟ .

1- .اشاره به آیه 93 از سوره یوسف است .



راجع : ص 118 (قصص من جوده و سخائه) . ج 6 ص 252 (القسم الثامن / مقتل أصحابه / الحرّ بن یزید الریاحی) .

4 / 3الشَّجاعَهُ323.عنه صلی الله علیه و آله :الإرشاد عن زینب بنت أبی رافع :أتَت فاطِمَهُ علیهاالسلام بِابنَیهَا الحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهماالسلامإلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی شَکواهُ الَّتی تُوُفِّیَ فیها ، فَقالَت : یا رَسولَ اللّهِ ، هذانِ ابناکَ وَرِّثهُما شَیئا .

فَقالَ : أمَّا الحَسَنُ فَإِنَّ لَهُ هَدیی وسُؤدَدی (1) ، وأمَّا الحُسَینُ فَإِنَّ لَهُ جودی وشَجاعَتی . (2)322.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :تاریخ دمشق عن أبی رافع :إنَّ فاطِمَهَ بِنتَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله أتَت رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِالحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهماالسلام ، فَقالَت : اِبناکَ وَابنایَ انحَلهُما .

قالَ : نَعَم ، أمَّا الحَسَنُ فَقَد نَحَلتُهُ حِلمی وهَیبَتی ، وأمَّا الحُسَینُ فَقَد نَحَلتُهُ نَجدَتی (3) وجودی . قالَت : رَضیتُ یا رَسولَ اللّهِ . (4) .

1- .السُّوْدَدُ : الشَرَف ، وقد یُهمز (لسان العرب : ج 3 ص 228 «سود») .
2- .الإرشاد : ج 2 ص 6 ، الخصال : ص 77 ح 123 عن زینب بنت ابن أبی رافع عن اُمّها ، الخرائج والجرائح : ج 2 ص 889 ، بحار الأنوار : ج 43 ص 264 ح 11 .
3- .. النَّجدَهُ : الشجاعه (النهایه : ج 5 ص 18 «نجد») .
4- .تاریخ دمشق : ج 14 ص 128 ح 3418 ، المعجم الأوسط : ج 6 ص 222 ح 6245 وفیه «فورّثهما شیئا ، فقال لها : أمّا الحسن فإنّ له ثباتی وسُؤددی ، وأمّا حسین فإنّ له حزامتی وجودی» بدل «انحلهما ... جودی» ، ربیع الأبرار : ج 3 ص 583 نحوه ، کنز العمّال : ج 12 ص 117 ح 34273 ؛ شرح الأخبار : ج 3 ص 100 ح 1031 .



ر . ک : ص 119 (داستان هایی از کرم و سخاوتش) و ج 6 ص 253 (بخش هشتم / کشته شدن یاران امام حسین علیه السلام / حر بن یزید ریاحی) .

4 / 3شجاعت

321.عدّه الداعی :الإرشاد به نقل از زینب دختر ابو رافع : فاطمه علیهاالسلام با دو فرزندش حسن و حسین علیهماالسلامدر بیماری منجر به وفات پیامبر صلی الله علیه و آله نزد ایشان آمد و گفت : ای پیامبر خدا ! این دو ، فرزندان تو هستند . چیزی برای آنها به ارث بگذار .

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «برای حسن ، شیوه و شرافتم ، و برای حسین ، سخاوت و شجاعتم را به ارث نهادم» .320.الإمام علیّ علیه السلام ( فِی الحِکَمِ المَنسوبَهِ إلَیهِ ) تاریخ دمشق به نقل از ابو رافع : فاطمه ، دختر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله حسن و حسین علیهماالسلام را نزد ایشان آورد و گفت : اینها ، فرزندان من و فرزندان تو هستند . چیزی به آنها ببخش .

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «باشد . به حسن ، بردباری و هیبتم را بخشیدم و به حسین ، دلیری و بخشندگی ام را» .

فاطمه علیهاالسلام گفت : ای پیامبر خدا! راضی شدم . (1) .

1- .در المعجم الأوسط آمده است : [فاطمه علیهاالسلام فرمود :] برای آنها چیزی به ارث بگذار . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «برای حسن ، پایداری و سیادتم را و برای حسین ، دوراندیشی و سخاوتم را به ارث نهادم» .



319.صحیح مسلم عن عائشه :الخصال عن بنت أبی رافع :أتَت فاطِمَهُ بِنتُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِابنَیهَا الحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهماالسلامإلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی شَکواهُ الَّذی تُوُفِّیَ فیهِ ، فَقالَت : یا رَسولَ اللّهِ ، هذانِ ابناکَ فَوَرِّثهُما شَیئا .

قالَ : أمَّا الحَسَنُ فَإِنَّ لَهُ هَیبَتی وسُؤدَدی ، وأمَّا الحُسَینُ فَإِنَّ لَهُ جُرأَتی وجودی . (1)318.الکافی عن یونس بن رباط عن الإمام الصادق علیه السلتاریخ دمشق عن عوانه :تَنازَعَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام وَالوَلیدُ بنُ عُتبَهَ بنِ أبی سُفیانَ فی أرضٍ ، وَالوَلیدُ یَومَئِذٍ أمیرٌ عَلَی المَدینَهِ ، فَبَینا حُسَینٌ علیه السلام یُنازِعُهُ إذ تَناوَلَ عِمامَهَ الوَلیدِ عَن رَأسِهِ فَجَذَبَها ، فَقالَ مَروانُ بنُ الحَکَمِ وکانَ حاضِرا : إنّا للّه ! ما رَأَیتُ کَالیَومِ جُرأَهَ رَجُلٍ عَلی أمیرِهِ !

قالَ الوَلیدُ : لَیسَ ذاکَ بِکَ ، ولکِنَّکَ حَسَدتَنی عَلی حِلمی عَنهُ .

فَقالَ حُسَینٌ علیه السلام : الأَرضُ لَکَ ، اشهَدوا أنَّها لَهُ . (2)305.الدرّ المنثور عن زید بن أسلم :سیر أعلام النبلاء فی ذِکرِ أحداثِ یَومِ عاشوراءَ : عَطِشَ حُسَینٌ علیه السلام فَجاءَ رَجُلٌ بِماءٍ فَتَناوَلَهُ ، فَرَماهُ حُصَینُ بنَ تَمیمٍ بِسَهمٍ ، فَوَقَعَ فی فیهِ ، فَجَعَلَ یَتَلَقَّی الدَّمَ بِیَدهِ ویَحمَدُ اللّهَ ، وتَوَجَّهَ نَحوَ المُسَنّاهِ (3) یُریدُ الفُراتَ ، فَحالوا بَینَهُ وبَینَ الماءِ ، ورَماهُ رَجُلٌ بِسَهمٍ فَأَثبَتَهُ فی حَنَکِهِ ، وبَقِیَ عامَّهَ یَومِهِ لا یَقدَمُ عَلَیهِ أحَدٌ ، حَتّی أحاطَت بِهِ الرَّجّالَهُ وهُوَ رابِطُ الجَأشِ ، یُقاتِلُ قِتالَ الفارِسِ الشُّجاعِ ، إن کانَ لَیَشُدُّ عَلَیهِم فَیَنکَشِفونَ عَنهُ انکِشافَ المِعزی شَدَّ فیهَا الأَسَدُ . (4) .

1- .الخصال : ص 77 ح 122 ، دلائل الإمامه : ص 68 ح 6 ، المناقب لابن شهرآشوب : ج 3 ص 396 ، روضه الواعظین : ص 174 ، بحار الأنوار : ج 43 ص 263 ح 10 ؛ المعجم الکبیر : ج 22 ص 423 ح 1041 ، تهذیب التهذیب : ج 1 ص 589 ، تاریخ دمشق : ج 14 ص 128 ح 3416 ، شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 16 ص 10 ، کنز العمّال : ج 7 ص 268 ح 18839 .
2- .تاریخ دمشق : ج 63 ص 210 ؛ المناقب لابن شهرآشوب : ج 4 ص 68 نحوه ، بحار الأنوار : ج 44 ص 191 ح 4 وراجع : السیره النبویّه لابن هشام : ج 1 ص 142 وتفسیر فرات : ص 253 ح 345 .
3- .. المسنّاه : ضفیره تُبنی للسیل لتردّ الماء (لسان العرب : ج 14 ص 406 «سنا») .
4- .سیر أعلام النبلاء : ج 3 ص 302 ، الطبقات الکبری (الطبقه الخامسه من الصحابه) : ج 1 ص 473 .



304.صحیح مسلم عن أبی هریره :الخصال به نقل از زینب دختر ابو رافع : فاطمه علیهاالسلام با دو فرزندش حسن و حسین علیهماالسلامدر بیماری منجر به وفات پیامبر صلی الله علیه و آله ، نزد ایشان آمد و گفت : ای پیامبر خدا ! این دو ، فرزندان تو هستند . چیزی برای آنها به ارث بگذار .

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «برای حسن ، هیبت و سیادتم را و برای حسین ، شجاعت و سخاوتم را به ارث نهادم» .303.الإمام زین العابدین علیه السلام :تاریخ دمشق به نقل از عوانه : حسین علیه السلام و ولید بن عتبه بن ابی سفیان ، بر سرِ زمینی درگیر شدند . ولید در آن زمان ، حاکم مدینه بود . حسین علیه السلام در حین درگیری ، عمامه ولید را از سرش برداشت و کشید . مروان بن حَکَم که حاضر بود ، کلمه استرجاع (إنّا للّه ) را بر زبان راند و گفت : تا به امروز ، چنین جسارتی را از سوی مردی نسبت به فرمان روایش ندیده بودم .

ولید گفت : این گونه نیست ؛ بلکه تو بر بردباری من در برابر او حسد ورزیدی .

حسین علیه السلام هم فرمود : «زمین ، برای تو باشد . گواه باشید که آن برای اوست» .302.عنه علیه السلام :سیر أعلام النبلاء در یادکرد وقایع روز عاشورا : حسین علیه السلام تشنه شد . مردی برایش آب آورد . ایشان آن را گرفت که بیاشامد ؛ امّا حُصَین بن تمیم ، تیری انداخت که بر دهان حسین علیه السلام نشست . وی، خون ها را با دستش می گرفت و خدا را می ستود. سپس به سوی سیل بندِ فرات ، رو کرد ؛ امّا میان او و آب ، مانع شدند . مردی تیری به سویش پرتاب کرد که در زیر چانه اش نشست و در بقیّه روز ، کسی بر او در نمی آمد تا آن که سربازان پیاده ، گرداگردش را گرفتند و او در همان حال ، با دلاوری ای استوار ، مانند سواری شجاع می جنگید . اگر بر آنان یورش می بُرد ، از هم باز می شدند ، به سان گلّه بزی که شیر به آن حمله کرده باشد . .



301.عنه علیه السلام :تاریخ الطبری عن حمید بن مسلم فی ذِکرِ وَقائِعِ یَومِ عاشوراءَ : ... وهُوَ [أیِ الإِمامُ الحُسَینُ علیه السلام ]یُقاتِلُ عَلی رِجلَیهِ قِتالَ الفارِسِ الشُّجاعِ ، یَتَّقِی الرَّمیَهَ ، ویَفتَرِصُ (1) العَورَهَ ، ویَشُدُّ عَلَی الخَیلِ . (2)300.عنه علیه السلام :أنساب الأشراف :کانَ الحُسَینُ یُکَنّی أبا عَبدِ اللّهِ ، وکانَ شُجاعا سَخِیّا ، وکانَ یُشَبَّهُ بِالنَّبِیِّ صلی الله علیه و آله . (3)291.عنه علیه السلام ( مِن وَصِیَّتِهِ لِوَلَدِهِ الحَسَنِ علیه السلام ) شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید :ومَن مِثلُ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیهماالسلام ! قالوا یَومَ الطَّفِّ : ما رَأَینا مَکثورا قَد اُفرِدَ مِن إخوَتِهِ وأهلِهِ وأنصارِهِ أشجَعَ مِنهُ ، کانَ کَاللَّیثِ المُحَرَّبِ (4) ، یَحطِمُ الفُرسانَ حَطما ، وما ظَنُّکَ بِرَجُلٍ أبَت نَفسُهُ الدَّنِیَّهَ وأن یُعطِیَ بِیَدِهِ ، فَقاتَلَ حَتّی قُتِلَ هُوَ وبَنوهُ وإخوَتُهُ وبَنو عَمِّهِ بَعدَ بَذلِ الأَمانِ لَهُم ، وَالتَّوثِقَهِ بِالأَیمانِ المُغَلَّظَهِ ، وهُوَ الَّذی سَنَّ لِلعَرَبِ الإِباءَ . (5)290.عنه علیه السلام :کشف الغمّه :شَجاعَهُ الحُسَینِ علیه السلام یُضرَبُ بِهَا المَثَلُ ، وصَبرُهُ فی مَأقِطِ (6) الحَربِ أعجَزَ الأَواخِرَ وَالاُوَلَ ، وثَباتُهُ إذا دُعِیَت نَزالِ (7) ثَباتُ الجَبَلِ ، وإقدامُهُ إذا ضاقَ المَجالُ إقدامُ الأَجَلِ ، ومُقامُهُ فی مُقابَلَهِ هؤُلاءِ الفَجَرَهِ عادَلَ مُقامَ جَدِّهِ صلی الله علیه و آله بِبَدرٍ فَاعتَدَلَ . (8) .

1- .. الفُرصه : النَّهزه ؛ یقال : افتَرَصَها ؛ أی انتهَزَها . والعوره : هو کلّ عیب وخلل فی شیء ؛ یقال : أعوَرَ الفارس ؛ إذا بدا فیه موضع خللٍ للضّرب (راجع : النهایه : ج 3 ص 432 «فرض» وص 319 «عور») .
2- .تاریخ الطبری : ج 5 ص 452 ، الکامل فی التاریخ : ج 2 ص 572 وراجع : هذه الموسوعه : ج 7 ص 196 (القسم الثامن / الفصل التاسع: مقتل سیّد الشهداء علیه السلام / قتال الإمام علیه السلام اعداءَه وحیدا) .
3- .أنساب الأشراف : ج 3 ص 359 .
4- .حَرِبَ الرَّجُلُ : غَضِبَ وحرَّبتُهُ وأسدٌ حَرِبُ ومُحَرَّبٌ شُبِّهَ بِمَن أصابَهُ الحَرَبُ فی شدّه غضبه (تاج العروس : ج 1 ص 412 «حرب») .
5- .شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 15 ص 274 .
6- .مَأْقِط : موضع القتال أو المضیق فی الحرب (القاموس المحیط : ج 2 ص 349 «أقط») .
7- .النَّزال: أن ینزل الفریقان عن إبلهما إلی خیلهما فیتضاربوا. وقد تَنازَلوا؛ أی: تَداعوا نَزالِ. وهو بمعنی المنازَله لا بمعنی النزول إلی الأرض (راجع : تاج العروس : ج 15 ص 730 «نزل»).
8- .کشف الغمّه : ج 2 ص 232 .



289.الإمام علیّ علیه السلام :تاریخ الطبری به نقل از حمید بن مسلم ، در یادکرد وقایع روز عاشورا : حسین علیه السلام ، پیاده ، مانند سواران شجاع می جنگید ، از تیرها می گریخت ، شکاف ها [ی صُفوف دشمن] را می جُست و بر سواران می خروشید . (1)288.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :أنساب الأشراف :حسین علیه السلام ، کنیه اش ابو عبد اللّه ، شجاع ، سخاوتمند و شبیه پیامبر صلی الله علیه و آله بود .287.عنه صلی الله علیه و آله :شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید :چه کسی مانند حسین بن علی علیه السلام است؟! روز واقعه عاشورا گفتند : هیچ مغلوبِ میان سیل دشمن گرفتار آمده ای را ندیدیم که همه برادران و خاندان و یارانش کشته شده و از گِرد او پراکنده باشند ، امّا به شجاعت حسین بجنگد . مانند شیر به خشم آمده ، سواران را در هم می شکست . چنین گمانی نیز به جان غیرتمند عزّتمندی که به خواری تن در نداد ، می رود . کسی که دست تسلیم به بیعت نگشود و جنگید تا خود ، پسران ، برادران و پسر عموهایش ، همگی به شهادت رسیدند با آن که [ دشمنْ] امان را به آنان پیشکش نموده و پیمان نامه اش را با سوگندهایی غلیظ و شدید ، محکم کرده بودند . حسین بود که تسلیم زور نشدن را برای عرب ، پایه گذاری کرد .286.عنه صلی الله علیه و آله :کشف الغمّه :شجاعت امام حسین علیه السلام مَثَل زدنی است و پایداری اش در تنگنای جنگ ، پسینیان و پیشینیان را [از همسانی و هماوردی] عاجز ساخته است و استواری اش به گاه دعوت به مبارزه ، به استواری کوه می مانَد و گام پیش نهادنش در تنگناهای جنگ ، همچون جلو آمدن مرگ است و ایستادگی اش در برابر این نابه کاران ، با ایستادگی نیایَش صلی الله علیه و آله در جنگ بدر به سنجش در آمد و هم سنگ شد . .

1- .ر.ک: ج7 ص197 (بخش هشتم/فصل نهم / نبرد انفرادی امام علیه السلام با دشمنانش).



285.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :مطالب السؤول : فی ذِکرِ شَجاعَهِ الإِمامِ الحُسَینِ علیه السلام یَومَ عاشوراءَ : فَلَم یَزَل یُقاتِلُ ... وهُوَ کَاللَّیثِ المُغضَبِ ، لا یَحمِلُ عَلی أحَدٍ مِنهُم إلّا نَفَحَهُ (1) بِسَیفِهِ فَأَلحَقَهُ بِالحَضیضِ ، فَیَکفی ذلِکَ فی تَحقیقِ شَجاعَتِهِ وکَرَمِ نَفسِهِ شاهِدا صادِقا ، فَلا حاجَهَ مَعَهُ إلَی ازدِیادٍ فِی الاِستِشهادِ . (2)284.عنه علیه السلام :مطالب السؤول :الحُسَینُ علیه السلام ثابِتٌ لا تَخِفُّ حَصاهُ شَجاعَتِهِ ، ولا تَخِفُّ عَزیمَهُ شَهامَتِهِ ، وقَدَمُهُ فِی المُعتَرَکِ أرسی مِنَ الجِبالِ ، وقَلبُهُ لا یَضطَرِبُ لِهَولِ القِتالِ ولا لِقَتلِ الرِّجالِ ، وقَد قَتَلَ قَومُهُ مِن جُموعِ ابنِ زِیادٍ جَمعا جَمّا ، وأذاقوهُم مِنَ الحَمِیَّهِ الهاشِمِیَّهِ رَهَقا (3) وکَلما (4) . (5)283.الإمام الصادق علیه السلام :الصواعق المحرقه :فَلَمّا فَنِیَ أصحابُهُ [أی اصحابُ الحُسَین علیه السلام ] وبَقِیَ بِمُفرَدِهِ ، حَمَلَ عَلَیهِم وقَتَلَ کَثیرا مِن شُجعانِهِم . (6)راجع : ص 372 (الفصل الرابع : الإمام علیه السلام فی عهد خلافه أبیه) . ج 3 ص 6 (القسم الخامس / الفصل الثانی : موقف الإمام علیه السلام فی مواجهه معاویه) وص 76 (الفصل الثالث : استخلاف یزید) وص 320 (القسم السابع : خروج الإمام علیه السلام من المدینه إلی نزوله بکربلاء) .



1- .نفحه بالسیف : تناوله من بعید (الصحاح : ج 1 ص 412 «نفح») .
2- .مطالب السؤول : ص 72 ؛ کشف الغمّه : ج 2 ص 232 .
3- .رَهَقا : أی ذِلّهً وضَعفا (مجمع البحرین : ج 2 ص 739 «رهق») .
4- .الکَلمُ : الجُراحه (الصحاح : ج 5 ص 2023 «کلم») .
5- .مطالب السؤول : ص 72 ؛ کشف الغمّه : ج 2 ص 230 وفیه «لا تجف» بدل «لا تخف» فی الموضع الثانی .
6- .الصواعق المحرقه : ص 197 .



280.عنه علیه السلام :مطالب السَّؤول در یادکرد شجاعت امام حسین علیه السلام در روز عاشورا : هماره می جنگید . . . مانند شیر شَرزه ، یورش می برد و با شمشیرش ، دشمن را به خاک می افکند و این ، گواه صادق شجاعت و بزرگی جان اوست و نیازی به افزودن گواه دیگر نیست .279.عنه علیه السلام :مطالب السَّؤول :حسین علیه السلام ، چنان ثابت قدم بود که [هرگز] سنگ شجاعتش سبُک نیامد و شهامت تصمیمش کاستی نگرفت. پایداری اش در معرکه ، از استواری کوه ها بیشتر بود و [هرگز] از وحشت جنگ و پیکار جنگجویان، دل نگران نشد، که گروهش ، جمعی انبوه از لشکریان ابن زیاد را کُشتند و با جوانْ مردی و غیرت هاشمی خود ، [جامه ]خواری و زخم بر تن آنان پوشاندند .278.الإمام علیّ علیه السلام :الصواعق المُحْرِقه :هنگامی که یاران حسین علیه السلام شهید شدند و ایشان تنها ماند ، یک تنه بر آنان یورش بُرد و شجاعان بسیاری را از ایشان کُشت .ر . ک : ص 323 (بخش چهارم : امام علیه السلام پس از پیامبر صلی الله علیه و آله ، تا شهادت پدر) و ص 373 (فصل چهارم : امام علیه السلام در روزگار خلافت پدر) . ج 3 ص 7 (بخش پنجم / فصل دوم : موضع امام علیه السلام در رویارویی با معاویه) و ص 77 (فصل سوم : جانشین کردن یزید) و ص 321 (بخش هفتم : خروج امام حسین علیه السلام از مدینه تا ورود به کربلا) .

.




4 / 4السَّخاءُ277.الخصال :مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی عن ابن عبّاس عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله :لَو کانَ الحِلمُ رَجُلاً لَکانَ عَلِیّا ، ولَو کانَ العَقلُ رَجُلاً لَکانَ حَسَنا ، ولَو کَان السَّخاءُ رَجُلاً لَکانَ حُسَینا . (1)276.عنه علیه السلام ( أیضا ) الخصال عن صفوان بن سلیمان عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله :أمَّا الحَسَنُ فَأَنحَلُهُ الهَیبَهَ وَالحِلمَ ، وأمَّا الحُسَینُ فَأَنحَلُهُ الجودَ وَالرَّحمَهَ . (2)275.الإمام علیّ علیه السلام ( فِی الحِکَمِ المَنسوبَهِ إلَیهِ ) السنن الکبری :رَوی مُسلِمٌ البَطینُ أنَّ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام وَرِثَ مَواریثَ فَتَصَدَّقَ بِها قَبلَ أن تُقسَمَ فَاُجیزَت . (3)274.الإمام علیّ علیه السلام ( لَمّا سُئِلَ فَقیلَ : إنَّ فِی القُرآنِ کُلَّ ع ) دعائم الإسلام :عَنِ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام أنَّهُ وَرِثَ أرضا وأشیاءَ ، فَتَصَدَّقَ بِها قَبلَ أن یَقبِضَها . (4)273.عنه صلی الله علیه و آله :الطبقات الکبری عن عبد الواحد بن أبی عون :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله لَمّا تُوُفِّیَ أمَرَ عَلِیٌّ علیه السلام صائِحا یَصیحُ : مَن کانَ لَهُ عِندَ رَسولِ اللّهِ عِدَهٌ أو دَینٌ فَلیَأتِنی . فَکانَ یَبعَثُ کُلَّ عامٍ عِندَ العَقَبَهِ یَومَ النَّحرِ مَن یَصیحُ بِذلِکَ حَتّی تُوُفِّیَعَلِیٌّ علیه السلام ، ثُمَّ کانَ الحَسَنُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام یَفعَلُ ذلِکَ حَتّی تُوُفِّیَ ، ثُمَّ کانَ الحُسَینُ علیه السلام یَفعَلُ ذلِکَ ، وَانقَطَعَ ذلِکَ بَعدَهُ رِضوانُ اللّهِ عَلَیهِم وسَلامُهُ .

قالَ ابنُ أبی عَونٍ : فَلا یَأتی أحَدٌ مِن خَلقِ اللّهِ إلی عَلِیٍّ علیه السلام بِحَقٍّ ولا باطِلٍ إلّا أعطاهُ . (5) .

1- .مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی : ج 1 ص 60 ، فرائد السمطین : ج 2 ص 68 ح 392 ؛ مئه منقبه : ص 122 وفیه «الحیاء» بدل «السخاء» .
2- .الخصال : ص 78 ح 124 ، قرب الإسناد : ص 113 ح 390 عن الإمام الصادق عن أبیه علیهماالسلامعنه صلی الله علیه و آله ، بحار الأنوار : ج 43 ص 264 ح 12 .
3- .السنن الکبری : ج 6 ص 283 ح 11958 .
4- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 339 ح 1271 .
5- .الطبقات الکبری : ج 2 ص 319 .